:
در دنیای امروز از مسائل مهم و مورد توجه جوامع مساله حفظ رعایت حقوق زنان ، تساوی حقوق زن و مرد و عدم تبعیض بر اساس جنسیت است. این احساس مخصوصاٌ در بین بسیاری از زنان وجود دارد که در طول تاریخ به آنها ستم رفته و حقوق و شأن انسانی آنها رعایت نگردید و حتی در دوره حاضر با همه پیشرفت هایی که نصیب زنان شده ، باز هم در بسیاری از موارد شأن انسانی آنها رعایت نمی شود.
بدیهی است؛ هنگامی که ازحقوق زنان به میان می آید، راجع به شهادت دادن آنها نیز سخن و بحث می شود. اگرچه شهادت جزو حقوق نیست وتکیلف محسوب نمی شود . گاهی اوقات همین عدم تفکیک حقوق و تکالیف باعث بروز سوء تعیبر و اختلاف نظر می شود.
برای اهل تحقیق کافی است که بداند جامعه بشری قبل از اسلام چه طرز تفکر وایده ای درباره زن داشته اند و شاید دیگر حاجت روا نباشد که که سیره نویسان و کتب تاریخ فصل جداگانه ، یا کتابی مختص به عقاید امم و ملت ها در مورد زنان بنویسند. چرا که خصال روحی و
جهات موجودی هر امتی در لغت و آداب آن ملت تجلی می کند.
در هیچ تاریخ ونوشته ای قدیمی چیزی که حکایت از احترام و اعتناء شأن زن کند یافت نمی شود مگر مختصری در تورات و وصایای عیسی بن مریم (علیه السلام) که بنابر آن باید به زنان ارفاق کرده و تسهیلاتی فراهم نمود.
اما اسلام یعنی دینی که قرآن به عنوان کتاب قانون نازل گردیده است ، در حق نظریه ای ابلاغ کرده که از روزی که بشر پا به عرصه ی دنیا گذاشته تازمان ظهور الام چنین طرز تفکری در مورد زن وجود نداشت. اسلام در این نظریه خود با تمام مردم جهان در افتاد و زن را آن طوری که هست و براساس آن آفریده شده به جهان معرفی کرد . اساسی که به دست بشر مفهوم شده و آثارش هم محو گشته است.
اسلام عقاید و آرای مردم را درباره زن و رفتاری که عملاٌ با زن داشتند بی اعتبار نموده ، خط بطلان بر آنها کشید. اسلام در هویت زن می گوید؛ زن نیز مانند مرد است و هر انسانی چه مرد و چه زن فردی است که در ماده و عنصر پیدایش وی دو نفر انسان نر وماده شرکت و دخالت داشته اند. و هیچ یک از این دو نفر بر دیگری برتری ندارند ، مگر به تقوی . همچنان که خداوند می فرماید:« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی، و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ، ان اکرمکم عندال… اتقیکم»؛ (حجرات /13)
هان ای مردم ما یک یک شما را از نر وماده آفریدیم و شما را تیره ها و قبایل قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید و بدانید که گرامی ترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست.
آن گاه همین معنی راهم توضیح می دهد که عمل هیچ یک از این دو صنف نزد خدا ضایع و باطل نمی شود وعمل کسی به دیگری عاید نمی گردد. مگر این که خود شخص عمل خود را باطل کند و به بانگ بلند اعلام می دارد« کل نفس بما کسب رهینه» هر کس در گرو عمل خویش است ، نه مثل مردم قبل از اسلام که می گفتند گناه زنان به عهده خود آنان و اعمال نیکشان و منافع وجودشان مال مردان بوده و تفاسیر مختلفی در مورد زنان و رفتار و گفتار در مورد خود و دیگران داشتند.
وقتی به حکم این آیات ، عمل هریک از دو جنس مرد و زن چه خوب و چه بد برعهده خود اوست وهیچ مزیتی به حکم این آیات ، جز با تقوی برای کسی نیست ، و با در نظر داشتن اینکه که یکی از مراحل تقوی اخلاق فاضله چون ایمان با درجات مختلف و چون عمل نافع و عقل محکم و پخته و اخلاق خوب و صبر و حلم است ، پس زنی که درجه ای از درجات بالای ایمان را دارد ، یعنی سرشار از علم است ، یا عقلی پخته و زرین دارد ، یا سهم بیشتر از فضایل اخلاقی را واجد است ، چنین زنی در اسلام ذاتا گرامی تر و از حیث درجه بلندمرتبه تر از مردی است که هم سنگ او نیست. حال آن مرد هر که می خواهد باشد. پس هیج کرامت و مزیتی نیست مگر به تقوی و فضیلت.
اگرچه احکام مشترک بین زن و مرد و احکامی که مختص به هریک از این دو طایفه است ، دراسلام زن در تمامی احکام عبادی وحقوقی اجتماعی شریک مرد است. او نیز مانند مردان میتواند مستقل باشد وهیچ فرقی با مردان ندارد. نه در اکتساب و انجام معاملات ، نه در تعلیم و تعلم، نه در بدست آوردن حقی که او سلب شده ، نه در دفاع از حق خود و نه در احکامی دیگر ؛ مگر در مواردی که طبیعت خود زن اقتضا دارد که مرد فرق داشته باشد. عمده اخیر الذکر مساله عهده داری حکومت ، قضا ، جهاد و رودرو بودن با مردان و حمله بر دشمن است اما وی از بسیاری خدمات در جنگ و مددرسانی به امور مختلف و حمایت از رزمندگان و مداوای آسیب دیدگان محروم نیست . آری زن به برکت اسلام از جایگاه ابزاری به جایگاه استقلالی خود راه یافت ، اراده و عملش که تا ظهور اسلام گره خورده به اراده مرد بوده ، از اراده و عمل مرد جدا شده و از تحت فشار ناعادلانه مردان درآمد و به مقامی می رسید که دنیای قبل از اسلام را با همه قدمت و درهمه ادوار چنین مقامی به زن نداده بود. مقامی به زن داد که در هیچ گوشه از هیچ صفحه تاریخ گذشته بشر نخواهید یافت واعلامیه ای در حقوق زن به مثل اعلامیه قرآن نخواهید جست که می فرماید : « لا جناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف».[1]
از لحاظ حقوقی هم قانون گذار به شهادت توجه زیادی کرده تا جایی که آن را یکی از ادله اثبات جرم به شمار آورده و به آن اهتمام و توجه ویژه ی داشته است.
لذا پس از مراجعه به متون و منابع معتبر ، با مطالعه و ترجمه آنها به صورت دسته بندی و تفکیک از جهات اشخاص ، مذاهب و مستندات آنها که اغلب آیات ، احادیث و نظرات فقهی می باشد جمع بندی و به رشته تحریر درآمده است.