“
-
-
- برخی حکمتها راجع به تفاوت زن ومرد در پذیرش شهادت
-
الف) پرسش بسیار پر اهمیت در این باره این است که از چه روی چنین تفاوتی در ارزش شهادت مرد و زن به چشم میخورد؟ حکمت این تفاوت چیست و آیا این حکمت دست نیافتنی است و میتوان بر پایه آن به استنباط جدیدی رسید؟یکی از حقوق دانان معاصر در این باره میگوید:
«برخی از صاحبنظران به بیان مصالح و حکمتهای این تفاوت پرداختهاند، در این میان جمعی بیملاحظه، پایینتر بودن عقل و درک و شعور زن را نسیت به مرد، فلسفه وضع چنین حکمیدانستهاند و اساساً نصف بودن ارزش شهادت زن را نسبت به مرد را دلیل ناقصالعقل بودن زنان میدانند و بر این معنی به احادیثی نیز استناد میکنند، مثلا حدیثی از پیامبر اکرم|نقل مینمایند که خطاب به زنان فرمود دین و عقل شما از مردان ناقصتر است و وقتی زنان از پیامبر | سوال کردند نقصان دین و عقلشان از چیست؟ پیامبر| فرمود :نقصان دین به خاطر محروم بودن از نماز و روزه در چند روز در ماه است(ایام حیض) و نقصان عقل بدین جهت است که شهادت هریک از شما نصف شهادت مرد است. صرف نظر از صحت و سقم روایاتی که در این زمینه نقل شده، به هر حال، این نوع طرز تفکر وجود داشته و شاید هنوز هم وجود داشته باشد. در این طرز تفکر، تکلیف روشن است، درک و فهم توان فکری و تشخیص عقلانی زن ضعیفتر از مرد است و لذا گفته ها و قضاوت و نقل مشهودات او،یا نمیتواند منشا اثر و تصمیمگیری باشد ویا حداکثر با ضمیمه شدن به شهادت مرد و در حد نصف شهادت مرد میتواند قابلترتیب باشد، در این نگرش، این تفاوت به وضع ذاتی زن و مرد بر میگردد و تحولات زمان و مکان وحتی پیشرفتهایی که زنان از لحاظ فکری و عملی پیدا نمودند نمیتواند آن نقص و ضعف ذاتی را جبران کند و تغییری در احکام مترتب بر آن ایجاد نماید این نوع نگرش دقیقا چیزی است که امروز طرفداران حقوق زن و دافعین تساوی حقوق زن و مرد با آن مبارزه میکنند و اسناد بینالمللی حقوق بشر تلاش بر زدودن این نوع نگرش منفی نسبت به زن دارند.[۱۵۰]»
اینکه شهادت دو زن معادل شهادتیک مرد است دلیل بر نقصان شان او نیست زیرا مواردی وجود دارد که شهادتیک مرد کاملاً بیتأثیر بوده ولی شهادت زن مؤثر است. مثلا اثبات ولادتیا بکارت و عیوب جنسی زنان نیز با شهادت زن پذیرفته میشود و گاهی شهادتیک زن قضیه را اثبات میکند.یا مثلا در مالالوصیه که با شهادت یک مرد چیزی را نمیتوان ثابت کرد ولی با شهادتیک زنیک چهارم آن ثابت میشود و اگر شهادت او همراه با سه زن دیگر باشد کل آن ثابت میگردد. بخلاف شهادت مرد به تنهایی که بیاثر بوده و فقط همراه با قسمیا شهادت دو زن عادل مؤثر واقع میشود.بنابرین نه اینکه زن عقل و درک ناقصی داشته باشد بلکه بخاطر مشغلههای فراوانی که دارد حضور او در دادگاه مشکل میباشد. بنابرینترک شهادت زنان در بعضی از روایات که بخاطر نقصان عقل شمرده شده نقصان عقل تجربی است که موجب اشتباه در شهادت میشود نه اینکه رشد کمالات او ناقص باشد بنابرین نمیشود در این مورد بسادگی قضاوت نمود بلکه باید رموز پنهانی خلقت را مد نظر قرار داد.[۱۵۱]
ب) با توجه به احکام و شوون مختلف زن و مرد در جامعه اسلامی، زنان در صحنههای مختلف جامعه نسبت به مردان ممارست و درگیری کمتری با امور اجتماعی از قبیل مبادلات تجاری، جرایم و سایر فعالیتهای عمومی دارند و در عوض، درگیری آن ها با امور خانوادگی مانند زایمان، شیرده، حضانت، بیماریها بیش از مردان است، و ازآنجا که میزان ارتباط و درگیری زن با موضوع شهادت و دیدن مسائل گوناگونی که نیاز به شهادت دارند طبیعتا کمتر است پس در میزان اعتبار شهادت تاثیر قابل توجهی دارد، در نتیجه اسلام در شهادت زنان بر امور اجتماعی که معمولاً خارج از حیطه ِ فعالیت آنهاست محدودیتهایی مقرر کردهاست.ولی این قضیه چندان قانع کننده نیست و دست کم بر مبنای روایات و فقه شیعه قابل نقض است؛ زیرا بر حسب این فرضیه، در موارد شهادت زنان بر امور خانوادگی نباید تمایز جنسیتی در میان باشد ویا اگر هست، باید به نفع زنان باشد، در حالی که حتی در این موارد، شهادت دو زن معادل شهادتیک مرد فرض شده است. از این گذشته، مسئله جابهجایی نقشهای جنسیتی و تغییر الگوی حضور اجتماعی زنان در دوران جدید، مشکل دیگری در برابر این فرضیه است؛ چون اگر ملاک حکم شرعی،یک ساختار ویژه اجتماعی باشد، از تغییر آن ساختار باید تغییر حکم شرعی را نتیجه بگیریم، حال آنکه ثبات و جاودانگی حکم در مسئله شهادت مفروض است.[۱۵۲]
ج) اصولا در مباحث فقهی این سیاست قابل ملاحظه است که دستهای از امور به هدف تسهیل و آسانگیری، موانع از سر راه اجرای احکام برداشته شده و در مقابل در دستهای دیگر برای رسیدن به اهداف عالیتر و حفظ ارزشهای مهمتر، در سر راه اجرای احکام مربوط دستاندازیهایی ایجاد شده است.[۱۵۳]دین مبین اسلام در مسأله حدود، قصاص و جرائمیمانند زنا، لواط، سحق، قتل و طلاق، بر جلوگیری از اشاعهی فحشا اصرار دارد. آنچه از بسیاری از روایات و احکام بر میآید، آن است که اسلام نمیخواهد ابهت بعضی سدها شکسته شود. [۱۵۴] در بحث ما نیز به نظر میرسد که در مواردی بر سر راه گواهی زنان موانعی ایجاد شده است و این نیست مگر به جهت رسیدن به اهداف عالیتر.[۱۵۵]
ظاهراًً نپذیرفتن شهادت زن در بعضی مواردیا مطالبهی چندین شاهد، برای ایجاد مانع در راه اثبات برخی جرائم است. قهراً با احکام مورد اشاره، موارد اثبات لواط و سحق ـ متاسفانه در دنیای امروز از امور عادی و نامکروه، بلکه از حقوق طبیعی بشر شمرده میشود ـ محدودتر میگردد و آبروی افراد ـ گر چه در خلوت مرتکب این عمل شنیع شده باشند ـ کمتر از بین میرود و پلیدیها کمتر شیوع مییابند. آیا اگر شهادت زن در مسأله همجنس بازی به ضمیمهی مردانیا به تنهایی مورد پذیرش قرار گیرد، ارزش انسانی و شرافت زن تأمین میشود و تبعیض جنسی برطرف خواهد شد؟!یا این که کرامت و ارزش انسان و زن به امور دیگری باز میگردد؟[۱۵۶]
“