“
بحرانی و دور ماندن از آسیب های ناشی از بحران های روحی پیش آمده است. مقابله های ناکارآمد نیز تلاش هایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیده تر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابله ها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی می آورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع می پیوندد ولی باید هزینه این لذت های کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ۱۹۹۷ ترجمه سید محمدی ۱۳۷۶). در پژوهشی از زنوزیان و همکاران (۱۳۸۹) با عنوان اثربخشی آموزش حل مسأله در تغییر راهبردهای مقابلهای دانشجویان، نتیجه یافته ها حاکی از آن بود که آموزش حل مسأله باعث تغییر در راهبردهای مقابلهای می شود که در برخی از آن ها (حل مسأله، جلب حمایت اجتماعی) تفاوت بین دو گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ آماری معنادار میباشد. همچنین در سایر راهبردهای مقابلهای (مانند ارزیابی شناختی، مهار هیجانی، مهار جسمانی) هر چند تغییرات بالینی مشاهده شد، ولی از لحاظ آماری معنادار نبود. مبتنی بر یافته ها میتوان نتیجه گرفت که آموزش مهارت حل مسأله به طور کلی می تواند به تغییر در راهبردهای مقابلهای منجر گردد که نتایج این پژوهش در راستای پژوهشهای پیشین در این زمینه میباشد. در پژوهشی از بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد(۱۳۹۰) با عنوان رابطه سبک های دلبستگی، راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی با اعتیاد به اینترنت نتایج نشان داد که اعتیاد به اینترنت با راهبردهای مقابله ای مسله محور رابطه منفی و با راهبردهای مقابله ای هیجان محور و اجتنابی رابطه مثبت دارد. جفری(۲۰۰۲) درپژوهشی گزارش کرد که آموزش مهارتهای زندگی قدرت سازگاری با استرس را در فرد افزایش میدهد و افراد بهتر موانع و مشکلات موقعیتی را کنار میزنند. گرمن )۲۰۰۲( در پژوهشی دیگر تأکید نمود که آموزش مهارتهای زندگی باعث کاهش سوء مصرف مواد و رفتارهای وابسته به آن مانند خشونت، گوشه گیری، فرار از مدرسه و دزدی می شود. این پژوهش بر روی کودکان مدرسهای که در مدرسه دارای پرونده بزهکاری بوده صورت پذیرفت و یافته ها نشان داد که این آموزشها می تواند به عنوان یک بسته پیشگیری کننده و یا بازدارنده به ارتکاب جرم یا نابهنجار نا بهنجارهای رفتاری برای کودکان عمل کند. بوتوین و همکاران (۲۰۰۴) اثر برنامه های آموزش مهارتهای زندگی را به مصرف الکل، سیگار و دارو بررسی نمودند، این برنامه شامل آموزش مهارتهای ارتباطی، تصمیم گیری، اضطراب و استرس بود. نتایج نشان داد که آموزشها در کاهش مصرف سیگار، الکل و دارو مؤثر بوده اند. موضوعی که هودسان (۱۹۹۲) بر اساس مطالعات خود بدان اشاره کرد که افراد با عزت نفس پایینتر و برخودار از حمایتهای اجتماعی و خانوادگی کمتر به دلیل فشار روانی استرس بالایی را تحمل میکنند بیشتر راهبردهای هیجان محور و اجتنابی را به کار میبرند. نتایج پژوهش (بوکارتس،۲۰۱۰؛ هپکو و همکاران،۲۰۰۷) نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش اضطراب مؤثر است. نتایج پژوهشهای تونل (۲۰۰۶) از اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود توانایی برقراری ارتباط مثبت وهمچنین انعطاف پذیری در افراد خبر میدهد. آموزش مهارتهای زندگی، دربرنامههای گوناگون مؤثر و مفید بوده است. مثل برنامه های پیشگیری از سوء مصرف دارو(بوتوین و همکاران،۲۰۰۴؛ پیشگیری ازایدز،سازمان جهانی بهداشت،۱۹۹۴). در پژوهشی از بوتوین و همکاران (۲۰۰۰) مربوط به برنامه پیشگیرانه، آموزش مهارتهای زندگی این نتیجه حاصل شده است که استفاده از مواد مخدر بین دانش آموزانی که در این برنامه آموزشی شرکت کردند، حداقل نصف میزان مصرف دانش آموزانی بوده است که در این برنامه شرکت نداشتند. برنامه های پیشگیری مبتنی بر آموزش مهارتهای زندگی، بر اساس مطالعات انجام شده بسیار موثرتر از گرایشهای سنتی است. مثلا پری و کلدر (۱۹۹۲) دریافتند که گرایشهای جامع پیشگیری از سوء مصرف مواد(شامل آموزش مهارتهای زندگی برای ارتقاء مهارتهای اجتماعی ) در به تعویق انداختن شروع مصرف الکل و ماری جوانا بسیار موثرتر از گرایشهای مبتتی بر ارائه دانش و اطلاعات و گرایشهای مبتی بر رهبری همسالان بوده اند و همچنین گلین (۱۹۸۹) در مروری بر گرایش مؤثر در پیشگیری از مصرف سیگار، به این نتیجه رسید که آموزش مهارتها، جزء ضروری برنامه های موفق وموثر است(نوری و محمدخانی، ۱۳۸۹). انسیکویچ و وایسونگ(۱۹۹۰) پژوهش کنترل شده وسیعی درباره پیشگیری از سوء مصرف مواد برروی جمعیت۶۷۸ نفری از دانش آموزان کلاس پنجم انجام دادند و مقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که مهارتهای مقابله گروه آزمایشی در مقابل افراد گروه کنترل افزایش چشمگیری داشت.(نوری و محمدخانی، ۱۳۸۹). پژوهش ارکات و همکاران (۱۹۹۱) که به صورت پژوهش تجربی و کنترل شده اجرا شد۲۵۳۰ دانش آموز در گروه کنترل و۲۵۳۰ دانش آموز در گروه آزمایشی را مورد بررسی قرار داد. گروه آزمایشی در مورد مهارتهای ارتباطی، تصمیم گیری و مراحل حل مسئله آموزش داده شدهاند نتایج نشان داد که در گروه آزمایشی مصرف سیگار، الکل و سایر مواد مخدر کاهش چشمگیری یافت. چنین برنامهای در فنلاند، بر روی ۴۵۲۳ دانش آموز اجرا شده و نتایج مشابهی به دست داد (آقاجانی، ۱۳۸۱). پژوهشهای اخیر حاکی از آن هستند که عزت نفس ضعیف با: سوء مصرف الکل و دارو(کامفر وترنر،سینگ، ۱۹۹۴)، بزهکاری(دوکز و لورچ، ۱۹۸۹)، بی بندوباری جنسی (کدی، ۱۹۹۲)، افکار مربوط به خودکشی(چوکت و همکاران، ۱۹۹۳؛ نوری ومحمدخانی، ۱۳۸۹) همبستگی دارد. در پژوهشی که احمدیان (۱۳۸۹)، تحت عنوان بررسی اثرآموزش مهارتهای زندگی در دانش آموزان خفیف فکری انجام دادند به این نتیجه رسیدند که پس از آموزش مهارت خودشناسی، اجتماعی و روابط بین فردی، مدیریت خشم، اثرات مثبت زیادی در این افراد دیده شد. ثمری و لعلی فاز(۱۳۸۵) درپژوهشی نشان دادند که آموزش مهارت های زندگی در مجموع موجب بهبود نسبی شاخص های سلامت روان ( استرس خانوادگی و پذیرش اجتماعی) در گروه های شرکت کننده می شود. نتایج بررسی اجرای آموزش مهارتهای زندگی برای مقاطع چهارم و پنجم ابتدایی در شش استان کشور(تهران، کرمانشاه، شهرستانهای استان تهرن، سیستان و بلوچستان، آذزبایجان غربی و ایلام) توسط دفتر بهداشت و تغذیه وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۷۷-۷۸ نشان داد که در پیش آزمون بین گروه کنترل و آزمایش تفاوت وجود ندارد. اما در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات دو گروه وجود دارد و در مقایسه با استانها استان کرمانشاه بالاترین نتایج را نسبت به استانهای دیگر دارد(اسماعیلی ۱۳۸۰). راشد (۱۳۸۷) در پژوهشی به بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی در توانایی کنترل خشم و پرخاشگری نوجوانان پرداخته است. روش این پژوهش آزمایشی بوده است که برای انجام آن در یک طرح پیش آزمون- پس آزمون یک گروهی، سی نفر از نوجوانان کم توان ذهنی (۲۰پسر۱۰دختر) به شیوه نمونه گیری خوشه ای یک مرحله ای از سه مرکز توانبخشی ذهنی بالای ۱۴ سال بهزیستی استان مازندران انتخاب شده و پس از تأییدِ عقب ماندگی ذهنی خفیف بر اساس آزمونهای هوشی وکسلر و یا ریون و وایلند وارد طرح پژوهش شدند. اثربخشی آموزش مهارت های زندگی در سه مهارت پایه ای مورد نیاز این گروه یعنی خودآگاهی، ارتباط بین فردی روابط اجتماعی، و کنترل خشم وپرخاشگری به وسیله آزمون t مستقل مورد ارزیابی قرارگرفت و نتایج طرح تاثیر کلی آزمون مهارت های زندگی، (t=7/136) ، مهار
“