“
فری[۲۲۷] و گودمن[۲۲۸](۲۰۰۰) به منظور بررسی تأثیر تنیدگی بر افسردگی و مهارت حل مسأله در کاهش افسردگی، ۷۵ نوجوان دختر ۱۴-۱۲ ساله را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد دخترانی که در مواجهه با مشکلات، فاقد مهارت های حل مسأله بودند، بین تنیدگی و افسردگی همبستگی بالایی را نشان دادند.
مویر[۲۲۹]،بسویک[۲۳۰] و ویلیامسون[۲۳۱](۲۰۰۸) طی پژوهش های زنجیره ای، رابطه ی معناداری بین آموزش مهارتهای حل مسأله و کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش کنترل خود در دانش آموزان گزارش کردند.
داپر[۲۳۲] و کریشف[۲۳۳](۱۹۹۳ ؛ نقل از فروغان فر، ۱۳۸۵) در پژوهشی اثرات یک برنامه ی آموزش مهارت های اجتماعی- شناختی( حل مسأله) را بر روی دانش آموزان یک مدرسه متوسطه که مشکلات رفتاری داشتند مورد ارزیابی قرار دادند. در این پژوهش ۳۵ دانش آموز ۱۷- ۱۶ ساله از سه مدرسه متوسطه که مشکلات رفتاری داشتند مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای اجتماعی- شناختی(حل مسأله)، برای نوجوانانی که مشکلات رفتاری در مدرسه دارند، شیوه ی کنترل مناسبی است.
تحقیقات بیگام[۲۳۴] و پاور[۲۳۵] (۲۰۰۲) نشانگر این واقعیت است که ضعف در مهارتهای حل مسأله، به طور معناداری با سطوح افسردگی، نومیدی و پرخاشگری مرتبط است و مداخله ی مبتنی بر آموزش مهارت های حل مسأله، میتواند در ترمیم این گونه مشکلات نقش بسیار مؤثری را ایفا نماید.
لاچمن(۱۹۸۸؛ نقل از شریفی درآمدی،۱۳۸۴) طی پژوهش های زنجیره ای رابطه معناداری بین آموزش مهارتهای حل مسأله و کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش کنترل خود گزارش کردهاست.
شور[۲۳۶] و اسپیواک[۲۳۷](۱۹۸۰؛ نقل از رافضی،۱۳۸۳)، در تحقیقی نشان دادند، نوجوانانی که که به طرز پرخاشگرانه ای رفتار می نمایند فاقد مهارتهای شناختی حل مسأله هستند. آن ها نشان دادند که مداخله شناختی زود هنگام میتواند روی این نوجوانان و روابط بین فردی آن ها اثرات بلند مدت و پایایی بگذارد.
بل و دزوریلا (۲۰۰۹) از شیوه حل مسأله برای کاهش رفتار پرخاشگری کودکان استفاده کرد. نتایج نشان داد این شیوه در کاهش رفتار پرخاشگرانه موفق بوده است. پس از وی پژوهشگران از این شیوه برای درمان اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان استفاده کردند که نتایج اکثر آن ها موفقیت آمیز بوده است .
مطالعات پیرامون ارتباط شخصیت و پرخاشگری:
الف)تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
ادبیات پژوهشی گسترده ای در مورد ارتباط صفات شخصیتی و عواطف مثبت( شادکامی، سلامت جسمانی و روانی) و عواطف منفی( خشم، اضطراب و افسردگی) وجود دارد.
هادی پور(۱۳۸۶) در بررسی خود تحت عنوان مقایسه و بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و میزان پرخاشگری در ورزشکاران مرد نشان داد که بین روان رنجورخویی و میزان بروز پرخاشگری در ورزشکاران رابطه مستقیم وجود دارد.
مرادی، جعفری و عابدی (۱۳۸۴) در بررسی خود تحت عنوان شادکامی و شخصیت نشان دادند که که شادکامی با برون گرایی ارتباط مثبت و با روان رنجورخویی ارتباط منفی دارد.
مانی(۱۳۸۳) نیز در بررسی خود تحت عنوان رابطه طبقات دلبستگی و ویژگی های شخصیتی با احساس شادکامی نشان داد که بین ابعاد شخصیتی برون گرایی، توافق پذیری و با وجدان بودن با عواطف مثبت و احساس شادکامی همبستگی مثبت و معنی دار و با عواطف منفی همبستگی منفی و معنی دار وجود دارد؛ همچنین ، بین بعد روان رنجورخویی با عواطف مثبت واحساس شادکامی همبستگی منفی و معنی دار و با عواطف منفی همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد.
گروسی فرشی ، مانی و بخشی پور (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز نشان داد که بین ابعاد شخصیتی برون گرایی، توافق پذیری و با وجدان بودن با شادکامی و عواطف مثبت (شادی، نشاط و امید) رابطه ی مثبت و معنی داری و با عواطف منفی ( افسردگی، خشم، اضطزاب ) همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. هم چنین بین بعد روان رنجورخویی با عواطف مثبت و احساس شادکامی ،همبستگی منفی و معنی دار و با عواطف منفی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد و نهایتاً بعد انعطاف پذیری با متغیرهای شادکامی و عواطف مثبت و منفی ارتباط معنی داری ندارد.
جعفرنژاد و همکاران (۱۳۸۴) نیز در پژوهشی با عنوان رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت، سبک های مقابله ای و سلامت روانی نشان دادند که میان عامل های روان رنجور خویی، توافق پذیری و برون گرایی با سلامت روانی رابطه معنی دار وجود دارد.
چلبیانلو و گروسی فرشی(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان قابلیت آزمون نئو در ارزیابی سلامت روانی، نشان دادند که بین دو جنس دختر و پسر ، در سه عامل شخصیتی برون گرایی، روان رنجورخویی و انعطاف پذیری تفاوت معنی داری وجود داشت، به این نحو که، پسران در مقایسه با دختران برون گرا تر بوده و در مقابل میزان توافق پذیری و روان رنجورخویی کمتری داشتند.آتش افروز، پاکدامن و عسگری(۱۳۸۷) در پژوهشی تحت عنوان ارتباط بین پنج رگه شخصیتی و پیشرفت تحصیلی در رابطه با تفاوت ویژگی های شخصیتی در دختران و پسران ، نشان دادند که بین دو جنس دختر و پسر در ویژگی های روان رنجورخویی و انعطاف پذیری تفاوت معنادار وجود ندارد ولی در ویژگی های برونگرایی ، با وجدان بودن و توافق پذیری تفاوت معنادار وجود دارد و دختران سطوح بالاتری را در مؤلفه های برون گرایی، توافق پذیری و با وجدان بودن نسبت به پسران به دست آورده اند.
نتایج پژوهش امانی(۱۳۸۴) نیز نشان دهنده ی نمره های بالاتر زنان نسبت به مردان در ویژگی های توافق پذیری و با وجدان بودن است.
ب)تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
ینسن- کمپل[۲۳۸] ، نک[۲۳۹]، والدریپ[۲۴۰] و کمپل[۲۴۱] (۲۰۰۷) در بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی با پرخاشگری نشان داند که شخصیت و به خصوص عامل روان رنجورخویی در تنظیم بروز خشم و پرخاشگری افراد تأثیرگذار است و بین بعد توافق پذیری و پرخاشگری یک رابطه منفی معنادار وجود دارد . متیوز، دیاری و وایتمن(۲۰۰۳) نیز بی ثباتی هیجانی و پرخاشگری را درونمایه اصلی عامل روانرنجورخویی می دانند.
کونارد[۲۴۲] (۲۰۰۶) نیز در بررسی خود در رابطه با عامل های شخصیتی نئو نشان داد که افرادی که نمره های آن ها در روان رنجورخویی پایین است با برخورداری از ثبات عاطفی معمولا آرام، معتدل و راحت هستند. و از ویژگی های افراد با نمره بالا در این رگه اضطراب، خشم، خصومت، افسردگی و آسیب پذیری است.
در پژوهش برناردو[۲۴۳] و همکاران (۲۰۰۵) نشان داده شده است که شخصیت ( خصوصاً از طریق بعد روان رنجورخویی) یکی از همبسته های بسیار مهم اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، خودنگرانی و آسیب پذیری است.
شارپ[۲۴۴] و دسایی[۲۴۵](۲۰۰۱) در پژوهشی نشان دادند که روان رنجورخویی و توافق پذیری شاخص های خوب و مناسبی برای پیشبینی پرخاشگری هستند.
اندرسون[۲۴۶]، جان[۲۴۷]، کلتنر[۲۴۸]، کرینگ[۲۴۹](۲۰۰۱)؛ واتسون[۲۵۰](۲۰۰۰)؛ جادج[۲۵۱]، ارز[۲۵۲]، بونو[۲۵۳] و تورسن[۲۵۴](۲۰۰۲) نیز در پژوهشهای خود با بهره گرفتن از مدل ۵ عاملی شخصیت به این نتیجه رسیدند که در افراد با روان رنجورخویی زیاد، تهییج پذیری منفی(هیجانهای منفی مانند خشم،خصومت، اضطراب و پرخاشگری) بالا است و به هنگام مواجهه با تعارضها قادر به مهار هیجانهای منفی خود نیستند.
“