كوتاه در این فصل پس از بیان مساله، ضرورت و اهمیت پژوهش مورد مطالعه قرار میگیرد و سپس به اهداف، چارچوب پژوهش و سایر عناوین پرداخته میشود.
1-2) بیان مساله
مهمترین عامل در نیل به اهداف هر سازمان، منابع انسانی است و بیشك موفقیت و پیشرفت هر سازمان نیز به منابع انسانی آن بستگی
دارد. عوامل متعددی كارآیی افراد را در سازمان تحت تاثیر قرار میدهد. از جمله عواملی كه رفتار سازمانی هر فرد را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد هوش هیجانی (كرامتی و همكاران، 1391؛ نصرالهپور، 1386؛ Mayer and Salovey, 1997) و اعتماد (Heffernan et al., 2012) است. هوش هیجانی تنها یك ویژگی مثبت نیست بلكه مجموعه ای از توانایی های استدلالی و هیجانی متمایز است و نسبت به هوش اجتماعی توجهی بیشتر به مسائل اساسی هیجانی و فرونشاندن مشكلات شخصی و اجتماعی افراد دارد. افراد دارای هوش هیجانی بالا در داشتن رضایت بیشتر از زندگی، بهره مندی از محیط خانوادگی و شریك شدن در احساسات اطرافیان نسبت به دیگران متفاوتند و معمولاً افرادی منظم، خونگرم، موفق، با انگیزه و خوش بین هستند (Salaski and Gartwright, 2003). هوش هیجانی عاملی است كه ظرفیت انسان را در شناخت احساسات خود و دیگران تعیین نموده و كمك می كند تا در خود ایجاد انگیزش كرده و هیجانات خود را كنترل و روابط خود را با دیگران را بر این اساس پی ریزی كنند. هوش هیجانی شامل ظرفیت درك عواطف، لفیق احساسات مربوط به عواطف، درك اطلاعات این عواطف و مدیریت آن ها است (Ciarrochi, J.; Forgas, 2001). همچنین هوش هیجانی، آگاهی از احساس و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی و نیز توانایی تحمل كردن ضربههای روحی و مهار آشفتگیهای روانی است (صمدی و كیوان، 1392).
از سوی دیگر، اعتماد برای زندگی بشر و روابط او امری اساسی است. اعتماد پایهای است كه افراد میتوانند زندگیها و همكاریهای معنیدار و رضایت بخش و رشد روز افزونشان را روی آن بنا نهند. هر چه وابستگی متقابل در این روابط بیشتر باشد، اهمیت اعتماد برای آنها حیاتیتر است (Korinrk, 2001). از این رو میتوان گفت كه اعتماد در شكلگیری و حفظ روابط اجتماعی نقش مهمی بازی میكند (لگزیان و همكاران، 1387) چرا كه وقتی اعتماد افزایش میباید، سرعت بیشتر میشود و هزینهها كاهش مییابند و وقتی اعتماد كاهش مییابد، سرعت كم میشود و هزینهها افزایش پیدا میكنند (Rawlins, 2007). در تعریفی كه از اعتماد ارائه گردیده عموماً آن را انتظارات یا باورهایی میدانند كه افراد دوست دارند به دیگران به طریقی قابل پیشبینی و نه صرفاً در راستای منفعت شخصی خود نشان دهند. اعتماد مهمترین انگیزهای است که افراد را به داشتن روابط دو سویه یا چند سویه تشویق میکند. حتی بسیاری از اندیشمندان اجتماعی، اعتماد را حسی میدانند که منجر به تعاون و همکاری میشود و فقط در این حالت است که انسانها در عین تفاوتها قادر به حل مشکلات خواهند بود (رضایی كلیدبری و همكاران، 1390). این عقیده كه اعتماد در محیطهای كاری به عنوان عامل اصلی بالقوهای است كه منجر به بهبود عملكرد میشود و میتواند یكی از منابع مزیت رقابتی در بلندمدت باشد نیز به سرعت مورد توجه قرار گرفته است. ایجاد محیطی كه دارای اعتماد سازمانی است، تاثیرات مثبت زیادی بر سازمانها دارد؛ برعكس، هزینههای بیاعتمادی به علت عدم تمایل كاركنان به همكاری و مشاركت، خطر پذیری به خاطر رفتارهای نامناسب، كیفیت پایین كار و نیاز به كنترل، میتواند سنگین باشد (Pucetaite and Lamsa, 2008).
بنابرآن چه گفته شد، هوش هیجانی و اعتماد میتواند در برقراری عملكرد مطلوب برای تمامی افراد حائز اهمیت باشد اما این امر برای افرادی كه مسئولیت ارائهی خدمات را بر عهده دارند از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا این افراد در تمامی ساعات كاریشان مرتباً با مراجعان و سایرین در ارتباطاند. حال اگر به صورتی موشكافانه به مساله نگریسته شود آن چه كه در ذهن نقش میبندد، آن است كه از میان سازمانهای خدماتی، صنعت بیمه در موفقیت یا عدم موفقیت اقتصادی یك كشور و همچنین تعاملات اقتصادی با سایر جوامع دارای نقشی انكار نشدنی است زیرا دنیا به سوی دهكدهی جهانی در حركت است كه در آن افزون بر فرهنگها، اقتصاد نیز بسیار مهم تلقی میشود و بیمهها نیز به عنوان یكی از اصلیترین شریانهای اقتصادی جوامع باید به گونهای ویژه عملكرد خود را مطلوب ساخته و به صورت ویژه مدنظر قرار گیرند. برای این منظور یكی از راههای پیش رو برای این صنعت توسعه روابط بلند مدت با مشتریان کلیدی است.
در صنعت بیمه توسعه روابط با مشتریان کلیدی و نگهداری این روابط فعالیتی كلیدی محسوب میشود (Madillet et al., 2002) چرا كه مزایای متعددی از جمله افزایش سود از طریق كاهش خطر، بهبود عملكرد، و بهبود ارتباطات (Hawke and Heffernan, 2006)، افزایش رضایت مشتری و تبدیل مشتریان به مشتریان وفادار را با خود به همراه دارد (Ennew and Binks, 1999; Tyler and Stanley, 1999). مطالعاتی متعددی نیز كه در این زمینه صورت گرفته بیانگر آن است كه هوش هیجانی كاركنان و توسعهی روابط موثر با مشتریان به افزایش رضایت مشتری (Armstrong and Seng, 2000; Jamal and Naser, 2002)، تعهد (Abratt and Russell, 1999) و عملكرد مطلوب (Heffernan et al., 2012) منجر شده است. صنعت بیمه به دلیل مشاركت در طرحهای بزرگ ملی و حجم عمده خدماتی كه در كشور ارائه میكند به عنوان نمونه مطالعاتی این پژوهش انتخاب شد. بنابراین اگر چنان چه هوش هیجانی و اعتماد كاركنان در زندگی كاری آنان نمود داشته باشد صنعت بیمه میتواند نقدینگی بیشتری جمعآوری نموده و هر چه این میزان نقدینگی جمعآوری شده بیشتر باشد صنعت بیمه خواهد توانست در امر مشاركت در طرحهای بزرگ ملی سهم بیشتری را به خود اختصاص داده و خدمات بهتری ارائه دهد. با توجه به این امر، هدف از این مطالعه، بررسی هوش هیجانی و اعتماد در صنعت بیمه استان گیلان و تاثیر احتمالی آن بر عملكرد كاركنان صنعت بیمه است. در نتیجه این سوال مطرح است که آیا هوش هیجانی و اعتماد بر عملكرد كاركنان صنعت بیمه استان گیلان تاثیر دارد؟
[1] . ٍEmotional Intelligence
[2] . Trust