انگلیسی . 145
پیشگفتار
یکی از منابع تفسیر قرآن روایات تفسیری است؛ این در حالی است که مفسران مسلمان به روایات تفسیری به یک اندازه توجه نکرده اند. برخی فقط روایات را معتبر می دانند؛ اما گروهی دیگر از منابع علوم ادبی، عقلی و قرآنی بهره برده اند. بعد از رحلت پیامبر در تفسیر قرآن، دوگرایش به وجود آمد. یک گروه در تفسیر قرآن اعلمیت اهلبیت (ع) را قبول داشتند و استناد آنان در این باره به سفارشهای پیامبر می
باشد که از جمله ی آنان می توان به احادیث ذیل اشاره کرد: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و انهما لم یتفرقا حتی یردا علی الحوض».[1] یا «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»[2]. این احادیث نه تنها مورد استناد پیروان مذهب تشیع بلکه نزد علمای اهل سنت نیز از اعتبار زیادی برخوردار است چنانچه یکی از محققان اهل سنت گفته است: «بر اساس این حدیث علی اعلم مردم به تفسیر قرآن است».[3] گروهی دیگر، با تبعیت از منع کتابت حدیث تا پایان نیمه اول قرن دوم از کتابت حدیث خوداری کردند.
اقسام روایات تفسیری
با مطالعه بررسی های صورت گرفته توسط علمای برجسته اسلام می توان روایات تفسیری را از حیث محتوی به چند دسته تقسیم نمود که مهمترین آنها عبارت اند از: ((روایات توضیحی، روایات شأن نزول، روایات تنزیل و تأویل، روایات جری و تطبیق))
1) روایات توضیحی: روایاتی که در آنها به شرح واژه یا جمله و مضمون آیه پرداخته میشود؛ مثل شرح «رفث»، «فسوق» و «جدال» به جماع، دروغ و سوگند لا و الله و بلی و الله.[4] این نوع از روایات به فهم مراد الهی کمک بزرگی کرده اند، چون توضیح واژهها تنها به لغت و عرف متکی نیست، گاهی به روایات تفسیری تکیه دارد. و گاه واژههایی در لغت و عرف، چند معنا دارند و فقط روایات میتواند معنای آنها را مشخص کند؛ برای مثال واژه «رفث» در کلام عرب به معنای بدگویی و ناسزاگویی است و مجازاً در معنای همبستری و جماع به کار رفته است.[5]
2) روایات شأن نزول: روایاتی که رخداد، عمل و یا سؤالی را بیان میکنند که به دنبال آن آیه یا آیاتی نازل شده است؛ برای نمونه آیه «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ» (المائدة، 55) را قریب به اتفاق مفسران، در شأن خاتم بخشی حضرت علی در حال رکوع دانستهاند.[6]
3) روایات بطن قرآن: در بعضی روایات مصادیقی برای آیات قرآن ذکر شده است که از لحاظ ظاهر لغت و عرف سازگاری با آیات ندارد. از این روایات به «روایات بطن» تعبیر میشود. برای مثال تطبیق «شجره ملعونه» بر بنی مروان و بنیامیه که آن را بسیاری از اهل سنت برنتافتهاند، میتواند ناشی از همین امر باشد که ظاهر لغت و عرف مساعد با آن نیست. چنانچه آلوسی می گوید: «لعن بنیامیه در قرآن آمده است؛ حال یا به طور خاص، آنگونه که شیعه اعتقاد دارد یا به طور عام، آن گونه که ما میگوییم. آنجا که آمده است: «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِـىالدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً».[7] بنی امیه مصداق این آیهاند، اگر نگوییم که این آیه خاص بنیامیه است.[8]
4) روایات فقهی: برخی از روایات تفسیری در تفسیر آیات احکام است. تألیفات تفسیری شیعه و سنی تحت عنوان «آیات الاحکام» نشان از نیاز به این روایات است.
5) روایات جری و تطبیق: روایاتی که مضمون کلی آیات را بر مصادیق تطبیق میکند و نهایتا همه مصادیق را بیان نمیکند؛ بلکه به بیان کامل مصادیق میپردازد.[9] مثل روایتی که از ابن عباس نقل شده است: «ما انزل الله آیة فـى القرآن یقول فیها یا ایها الذین آمنوا الّا کان علی شریفها و امیرها و لقد عاتب الله اصحاب محمدk فی غیر آیة من القرآن و ما ذکر علیاً الّا بخیر» و مثل آیه «إِنَّ اْلأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفی جَحیمٍ»[11] که در آن ابرار بر ائمه اهل بیت و فجار بر دشمنانشان تطبیق شده است.[12]