به نام نقش بند صفحه ی خاک عذار افروز مهرویان افلاک
یکی از مفاخر بزرگ کرمان و حتی ایران، ملک الفضلاء و افضل الشعراء، نخلبند دیوان نکته دانی افضل الدین خواجوی کرمانی با همه ی عظمت و بزرگی که دارد و شاعران بزرگی همچون حافظ از معلومات وی بهره ها برده و از اشعار او استقبال نموده اند و حتی حافظ در شعری که منسوب به اوست در مورد خواجو چنین گفته است:
استاد غزل سعدی است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
با این حال باز هم خواجو مورد توجه چندانی قرار نگرفته و مورد بی مهری واقع گردیده است که شاید یکی از دلایل این مسئله موقعیت زمانی خواجوست که درست در زمانی مابین دو شاعر بزرگ و بلندآوازه ی شیراز یعنی شیخ اجل سعدی و حضرت حافظ قرار گرفته است که این مسئله باعث کمرنگ تر جلوه کردن خواجو شده است و مسئله ی دیگر مربوط به خمسه نویسی وی می باشد. چنانکه می دانیم بعد از نظامی نخستین کسی که به کار خمسه پرداخته است امیرخسرو دهلوی است و بعد از او خواجو به این امر پرداخته است و شاید بعضیها فکر می کنند که خمسه ی خواجو تقلیدی از خمسه ی نظامی است و همین امر نیز باعث شده که خواجو در خمسه نویسی نیز به نحوی در سایه ی نظامی قرار گرفته و این آثار به غایت زیبا و ارزشمند تحت سیطره ی خمسه ی نظامی کمرنگ جلوه می نماید. خواجو درست است که به خمسه
ی نظامی نظر داشته و آن را خوانده و از آن درس و الهام گرفته که این خود یک امر طبیعی است و خود خواجو نیز چند جا با احترام از نظامی یاد کرده است.
گرچه سخن پرور نامی توئی معتقد نظم نظامی توئی
درگذر از مخزن اسرار او بر گذر از جدول پرگار او
خازن مخزن دل دانای توست محرم اسرار خرد رأی توست
ولی می بینیم که ضمن محترم شمردن نظامی از دل دانا و خرد والای خویش نیز مدد می خواهد و بر این اساس است که مقید نبوده است که از هر پنج مثنوی نظامی حتی به صورت ظاهر پیروی کند مثلاً گوهرنامه که بر وزن خسرو و شیرین است بکل از سیاق مثنوی نظامی خارج است و همچنین همای و همایون که بر وزن اسکندرنامه است کاملاً موضوعی دیگر را دنبال می کند. جز دو مثنوی او، یکی روضه الانوار که در وزن سبک و سیاق مخزن الاسرار سروده شده و دیگری گل و نوروز که در وزن و سبک و سیاق خسرو و شیرین است. سایر مثنویات خواجو بازگوکننده ی مطالب دیگری است.
به هر حال به خاطر این مسائل که بازگوشد خواجوی بزرگ آن چنان که واقعاً لایق اوست در بین مردم فروغ چندانی ندارد.
بنابراین بنده ی حقیر به خاطر داشتن عِرق ملی و علاقه ی زیاد به خواجو پس از مشورت با استاد راهنمای خویش جناب آقای دکتر اسفندیار پور تصمیم بر این گرفتیم که موضوع پایان نامه ی خویش را صناعات بدیعی در مثنویهای خواجوی کرمانی قرار دهم تا کسانیکه مثنویهای خواجو را می خوانند به زیباییهای این مثنویها به علت به کار رفتن این صنایع زیبا در آنها بیشتر پی ببرند و از خواندن آنها لذت بیشتری ببرند و دیگر اینکه اگر کسانی با این صنایع در مثنویهای خواجو با ابهاماتی مواجه می شوند حقیر بتوانم در حد بضاعت کم خویش آنها را یاری نموده و بر تجارب آنها بیافزایم.
نخلبند نخلهای سربلند
ابوالعطا کمال الدین محمود بن علی بن محمود متخلص به خواجو از شعرای بزرگ و بلند آوازه ی قرن هشتم است که از آغاز شاعری، سخن او ممورد توجه بزرگان شعر و ادب بوده است. دولتشاه سمرقندی او را « ملک الفضلاء» خوانده و می نویسد که: « از بزرگ زادگان کرمان بوده و صاحب فضل و خوشگوی است و سخن او را فاضلان و بزرگان در فصاحت و بلاغت بی نظیر می دانند و او را نخل بند شعرا می نامند».
ملاعبدالنبی فخر الزمانی قزوینی در تذکره ی میخانه وی را « نخلبند دیوان نکته دانی افضل الدین خواجوی کرمانی» می نامد و می نویسد که: از اکثر کتب معتبر چنان بنظر این محقر رسیده که پدر او یکی از اکابر کرمان بوده و نام فرزند خود افضل الدین نموده ولیکن بر سبیل اشفاق و مهربانی، والدین او را خواجو می خواندند».
ولادت
خواجو به موجب گفته ی خود در مثنوی گل و نوروز به سال 689هجری قمری در کرمان چشم به جهان گشود.
تخلص
در مورد تخلص خواجو، استاد سعید نفیس می نویسد « در زبانهای فارسی قدیم « واو » در آخر کلمات علامت تصغیر بود و در آخر اسامی اشخاص در مقام انس و مهربانی به کار می رفته است و این نکته هنوز در فارس و کرمان متداول است و حتی در مقام اشاره ی نزدیک و معلوم به کار می برند. در این صورت واضح است که کلمه « خواجو » مصغریست در مقام ملاطفت از کلمه ی « خواجه » و شاید چنانکه بعضی حدس زده اند این نام را در طفولیت محبین خواجو بدو داده اند و به همین نام در میان خانواده و آشنایان معروف بوده و پس از آنکه به شاعری آغاز کرده به پاس خاطر روزگار کودکی این تخلص را اختیار کرده باشد.»
مسافرتهای خواجو
خواجو از روزگار خردی در اندیشه ی شاعر بوده است، چه در روضه الانوار می گوید که هنگام طفولیت خوابی دیده است و در خواب به او نوید داده شده است که از سخنوران بزرگ خواهد شد و در پی همین خواست، پس از کسب علوم متداول آن زمان با اشتیاق تمام راهی سفر می گردد. سیر و سیاحتهای خواجو و مسافرتهای دور و دراز او بیشتر به دو علت صورت گرفته است، نخست کسب دانش و اطلاعات زمان خویش و استفاده از محضر علمای آن عصر که بطور پراکنده در شهرهای مختلف سکونت داشته اند و این مرسوم بوده است که طالبین علم برای کسب فیض و اندوختن دانش راهی سفر می شده اند، نگاهی به سرگذشت بزرگان علم و ادب نشان می دهد که مسافرتهای خواجو چندان غیر عادی نیست.
دوم پیدا کردن محل انسی که معمولاً در آن روزگار دربار پادشاهان قدرتمند بیشتر مد نظر شعرایی چون خواجو بوده است که هم از نظر مادی آنها را تأمین کنند و هم نشر آثار و افکار آنها را تضمین نمایند تا بتوانند با خیال راحت به خلق آثار خود بپردازند.
خواجو پس از آموختن علوم مقدماتی و کسب فضایل در کرمان زادگاه خویش به سیر و سیاحت می پردازد و با اشتیاق تمام راهی سفر می گردد، اگرچه می دانسته است که هر سفری را خطری در رهست ولی این را هم می دانسته که خطر و بزرگی را در سفر بهتر می توان به دست آورد.
پس از سیر و سیاحت در شهرهای مهم ایران مانند اصفهان و شیراز، تبریز و کازرون از راه بین النهرین به عربستان می رود و پس از زیارت کعبه به بغداد بازمی گردد.
سفرهای زمینی و دوره ی جوانی خواجو با هدف بوده است که از دنیا چه چیز می تواند بگیرد؟ چه آموختنی و چه اندوختنی. ولی در سفرهای روحانی او دوره ی پیری در این فکر بوده است که به ابناء بشر چه می تواند بدهد، یعنی خواجویی که در آغاز در پی مستفیض و مستفید شدن بوده است در آخر در پی فیض بخشی و بهره رساندن است.
به هر صورت سفرهای دوره ی جوانی و میانسالی خواجو به هر علت، که بوده باشد سفرهایی نتیجه بخش و پربار بوده است چه، پس از دیدن چهار حدّ ملک و ملک بقول ناصر خسرو « جهاندیده و دانش افروخته- سفر کرده و صحبت آموخته» به شیراز باز می گردد و در این شهر رحل اقامت می افکند و تا پایان زندگی در شیراز باز می ماند و از وجود فیض بخش او طالبان علم بهره می جویند.