.estp-changedby-essin a{color:#0040FF !important}
عوامل گرایش به ازدواج سفید
یکی از مهمترین آفت های اجتماعی که هر جامعه ای را با مشکل جدی مواجه می سازد، بی اعتمادی میان اعضای جامعه است. گسترش بی اعتمادی در روابط اجتماعی و گسترش انواع انحرافات اخلاقی در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انسانی نیز تسری یافته و اساسا کیفیت ارتباط با دیگران را دچار شک و تزلزل کرده است(گیدنز: ۱۳۸۸، ۱۴۴).
افزایش اعتیاد، فریبکار و کلاهبرداری و تجربیات تلخ دیگران در این موارد که هر روزه در صفحه حوادث روزنامه ها منتشر می شود در کنار توسعه کمی شهرنشینی و افزایش جمعیت که افراد را با هم بیگانه کرده است، موجب بی اعتمادی افراد می شود که نقطه عطف و حساس این مسئله در ازدواج و وصلت با دیگری خود را نشان می دهد. چه بسیار شکست های عاطفی و زناشویی که به واسطه اعتماد کاذب و خوشبینانه به دیگری رخ می دهد که فقط گوشه ای از آن از طریق رسانه ها منتشر می شود. بدیهی است هر قدر اعتماد میان افراد جامعه بیشتر باشد، ریسک ازدواج بالاتر می رود و افراد محتاط تر از پیش اقدام به این کار می کنند(برات دستجردی و عرفان: ۱۳۹۱، ۶۷).
صاحبنظران، روانشناسان و جامعه شناسان در علل گرایش به ازدواج سفید به عواملی اشاره نموده اند، که به برخی از آنها اشاره می شود:
-
- عوامل فردی: در بررسی عوامل فردی در گرایش به ازدواج سفید می توان به مواردی همچون نگرش مثبت به سایت های همسریابی، شکست های عاطفی، اختلال هویت، افسردگی، میزان تحصیلات فرد، وضعیت فیزیکی فرد، علاقه به ارتباط با جنس مخالف، تنوع طلبی افراد در ارتباط با جنس مخالف و نارضایتی از زندگی شخصی اشاره نمود(سعیدی و شکیبا:۱۳۸۴، ۵۳).
-
- عوامل خانوادگی: عوامل خانوادگی موثر در گرایش به ازدواج سفید در بردارنده عواملی مانند، موافقت خانواده با ازدواج سفید، وجود سنت های خانواده در امر ازدواج، سطح سواد والدین و خانواده های از هم گسیخته هستند.
- عوامل اجتماعی و فرهنگی: این عوامل رهایی از قید و بندهای اجتماعی، محدودیت های جامعه در روبط دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج در جامعه، فشار جامعه و خانواده در ازدواج جوانان، بالا رفتن آمار طلاق، تغییر سبک زندگی و ترویج فرهنگ ازدواج سفید هستند.
- عوامل اقتصادی و مذهبی: عوامل مذهبی همچون گرایشات(مذهبی، نیمه مذعبی، غیرمذهبی) و اعتقادات مذهبی در گرایش به ازدواج سفید را می توان موثر دانست. برخی از عوامل اقتصادی مانند نداشتن شغل مناسب، بیکاری و نداشتن درآمدی که بتوان از عهده مخارج زندگی برآمد(برات دستجردی و عرفان: ۱۳۹۱، ۷۸-۷۹).