.estp-changedby-essin a{color:#0040FF !important}
اگر چه احصای تمام مصادیق شروط الحاقی و توافقات تجدیدنظر در قرارداد امکان پذیر نیست اما آنچه در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد رایجترین نمونههایی است که ممکن است در این مورد صورت پذیرد:
افزایش یا کاهش ثمن:
از مصادیق رایج تجدیدنظری در قرارداد که در فقه نیز مورد بحث قرار گرفته است، تغییر در میزان ثمن معامله است که از آن به حط و زیاده یا استحطاط تعبیر شده است. بنابر احکام فقه، استحطاط از جانب مشتری، به این معنا که او از بایع تقاضای تخفیف در پرداخت معامله کند، مکروه است بدون اینکه تقاضای آن قبل از تفرق از مجلس عقد یا بعد از آن، مؤثر در حکم باشد (طباطبایی،سیدعلی،ص ۲۷۳).
مؤلف مفتاحالکرامه علت کراهت استحطاط را در این نکته میداند که ثمن، ملک بایع شده است و تقاضای مشتری از بایع مبنی بر تخفیف در آن مشمول آیات ۸۵ سورههای اعراف[۱] و هود[۲] و آیه ۱۸۳ سوره شعرا می شود. اما از آنجا که از امام صادق (ع) قولاً و فعلاً در مورد جواز استحطاط ادله وجود دارد، ناگزیر باید اخبار نهی از آن را به کراهت حمل کرد. به علاوه وجود شهرت اجماعی مبنی بر اینکه بایع می تواند از مال خود اقدام به کاستن از ثمن برای مشتری کند، مؤید تحلیل فوق است (عاملی،جوادبن محمدحسینی، ۱۴۱۹،ص۴۵۰).
فارغ از بحث تکلیفی استحطاط، این سوال قابل طرح است که در فرض انجام آن، کاستن از ثمن تحت چه عنوانی صورت میگیرد؟ بنابر آنچه در فقه آمده است از آنجا که عقد با ایجاب و قبول خاتمه مییابد، تغییر در ثمن معامله ممکن نیست در نتیجه اگر بایع متعاقب درخواست مشتری از میزان ثمن بکاهد، آنچه اتفاق میافتد ابراء است و به عقد سابق ملحق نمی شود. خلاف شافعیه که همین نظر را پذیرفته است، ابوحنیفه تغییر در اجل، اجرت، صداق و افزایش ثمن را به عقد ملحق میداند وی در مورد حط و کاهش آن ابراز تردید کرده و بر این باور است که اگر بخشی از ثمن قرارداد به واسطه توافق بعدی طرفین کاسته شود، الحاق به عقد و تغییر در مدلول آن صورت میگیرد اما کاهش تمام ثمن ابراء تلقی می شود و مؤثر در عقد نیست ( شیخ طوسی، ۱۴۰۷، ص۱۷۸).
به نظر میرسد که عقیده ابوحنیفه با آنچه در این نوشتار بیان شد، قابل توجیه است زیرا چنان که پیشتر گفته شد، از شرایط صحت تجدیدنظر در قرارداد این است که موجبات ابطال عقد سابق را فراهم نیاورد. حط به میزان تمام ثمن به معنی حذف آن است، در حالی که ثمن در بیع یکی از ارکان به حساب میآید و قابل الغا نیست در نتیجه حذف کل ثمن ممکن نیست و تنها میتوان آن را کاهش داد. منطبق با نظر مشهور در فقه امامیه، در صورت انجام استحطاط اگر خریدار خواهان فروش مبیع به شکل مرابحه باشد، در اخبار از راسالمال باید ثمن اصلی ذکر شده در قرارداد را به طرف دیگر اعلام کند، نه میزان کاسته شده بعد از توافق را در مقابل اگر توافق شود بر میزان ثمن بیفزایند، آنچه واقع می شود، هبه مستقلی خواهد بود که از جانب مشتری به بایع صورت میگیرد و مرتبط با عقد سابق نیست(علامه حلی، حسنبن یوسفبن مطهر، ۱۳۱۵،ص ۱۸۷).
بنابراین میتوان گفت ، مبنای نظر مشهور فقها این است که اگر حقی به وسیله یکی از اسباب متّفق علیه، تثبیت شده و استقرار یافته باشد، هر نوع تغییر در آن از سوی طرفین بـیاعتبار خواهد بود زیرا نیازمنـد دلیلی است که بـه عقیده فقها در این مورد دلیل قانعکننده ای ارائه نشده است (حلی، نجمالدین جعفربنحسن،ص ۲۷۵).