هم زمان با شروع قرن بیست ویکم دستیابی به موفقیت و بقاء سازمان ها دشوارتر می گردد و این واقعیتناشی از ظهور عصر تجاری جدیدی است كه تغییر و عدم اطمینان یكی از ویژگی های اصلی آناست. این موقعیت بحرانی سبب بازنگری اساسی در اولویتهای تجارت،دیدگاه های راهبردی، توانایی بقاءالگوها و روش های قراردادی و موقتی شده استكهتا به حالتوسعهیافتهاند. در جهان امروز بیشتر تاكید بر توانایی سازگاری همراه با تغییر در محیط تجاریاست.
یك روش پیشکنشی برای درک نیازهای مشتریان و بازار، شیوه های تازة همكاری مانند سازمانهای مجازی[1]استکه با تکیه برمفهوم هایی نوین مانند دیدگاه تعاملی جهانی، سازمان چابک[2]، شاهراه های اطلاعاتی[3] و توانمندسازهایی[4] مانند سیستم های اطلاعاتی[5]؛ راهبرد ها و منابع انسانی چندمهارته امکان پذیر است.
از دیدگاه تام برنز و جی ام استاکر[6] دو تن از اندیشمندان مدیریت، محیط ها به این علت اهمیت می یابند که همه آن ها از نظر ماهیت و
ویژگی های اصلی خود یکسان نیستند. محیط ها براساس آن چه که عدم اطمینان محیطی نامیده می شود، نسبت به یکدیگر به شدت متفاوت هستند[3].
برخی سازمان ها با محیط های نسبتا ایستا مواجه هستند. درمحیط چنین سازمان هایی نیروهای اندکی درحال تغییر است، رقبای جدیدی وجود ندارد، به طور پیوسته محدودیت های فناورانه جدید توسط رقبا ایجاد نمی شود و فعالیت های محدودی به وسیله گروه های عمومی فشار برای نفوذ بر سازمان صورت می گیرد. سایر سازمان ها با محیط های بسیار پویا مواجه هستند؛ در این سازمان ها قوانین دولتی موثر برکسب وکار به شدت درحال تغییر است، به طورپیوسته رقبای جدیدی ظهور می کند، درجذب مواد اولیه برای تولید کالا پیوسته مشکلاتی ایجاد می شود و همواره سلیقه های مصرف کنندگان نسبت به محصول آن ها تغییر می کند. به اعتقاد این دو اندیشمند محیط های ایستا نسبت به محیط های پویا عدم اطمینان کمتری برای مدیران ایجاد می کنند.
بنابراین از آن جا که عدم اطمینان محیطی مانعی برای اثربخشی سازمانی تلقی می شود؛ مدیریت تلاش دارد تا این عدم اطمینان را به حداقل برساند[3]. شیوه تفکری[7] که از مدت ها پیش توسط اندیشمندانی مانند تام برنز و جی ام استاکردر قالب مواردی مانند عدم اطمینان محیطی به آن اشاره شده است هم اکنون با ظهور عصر فراصنعتی[8] که پیروی از الگوهای نظریه پردازان فراصنعتی است؛ در سال های آغازین قرن بیست و یکم شکلی جدید و کاربردی به خود گرفته است. از ویژگی های بارز سازمان های موجود در این عصر، تلفیق بهینه عنصر چابکی[9] با پدیده پردازش[10] اطلاعات برای رویارویی با تغییرات پیش بینی نشده در بازارهای جهانی است.
منظور از چابکی دارا بودن مجموعه ای از شایستگی ها و توانمندی ها است که باعث بقاء و پیشرفت سازمان ها در محیط های کسب و کار می شود[3]. چابکی مفهومی چندوجهی است که هر یک از ابعاد آن دارای جنبه های کیفی متعددی است، به طوری که سنجش و ارزیابی آن ها با روش های رایج با چالش مواجه می شود. یکی از این ابعاد یا توانمندسازها سیستم های اطلاعاتی کارآمد و موثری است که در جلوه های مختلف منشور سازمانی در قالب موسسه مجازی[11]،تجارت الکترونیکی[12]، تبادل الکترونیکی داده ها[13] و تمرکز یا عدم تمرکز سازمانی تاثیرگذاری خود را نشان می دهد.
بنابراین می توان گفت که در سازمان های مورد نظر این پژوهش، توجه نکردن به معیارهایی که افزایش کارآیی سیستم های اطلاعاتی درنظام تولید چابک را به دنبال دارند، سبب بروز مشکلات و وقفه هایی در جریان تولید و عرضه محصول را می شوند. تازمانی که این سازمان ها نقاط ضعف و ریشه های بروز این مشکلات را شناسایی و رفع نکنند، نمی توانند نسبت به دستیابی به یک سیستم اطلاعاتی کارآمد امیدوار باشند.
مشکلات و پیامدهای متعددی که به دلیل نبود چنین پژوهشی و نادیده انگاشتن معیارهای پیشنهادی آن دامنگیر سازمان های مورد نظر خواهد شد، بسیار گوناگون است که در این پژوهش به آن ها پرداخته می شود و معیارهای مناسبی برای رفع آن ها نیز پیشنهادمی شود.
در این راستا می توان در زمینه سیستم های اطلاعاتی سازمان های مورد بررسی بیان داشت که درحال حاضر این سازمان ها با رعایت نکردن معیارهایی که به پدیده سرعت و دقت برای دریافت و پالایش اطلاعات محیطی اثر می گذارند، مواجه هستند. به دلیل ضعفی که سیستم های اطلاعات سازمان های مورد نظر از این بابت دارند؛ بیشتر اطلاعات دریافتی اطلاعاتی کهنه و قدیمی هستند و ازاین رو کارآیی خود را برای به کارگیری اطلاعات مناسب در جریان تصمیم گیری از دست می دهند.
نادیده گرفتن معیارهایی که استفاده بهینه از منابع بسیار مهم را به دنبال دارند و جریانی هماهنگ و یکپارچه از دارایی های فیزیکی و غیرفیزیکی را برقرار می سازند سبب از بین رفتن منابع بسیار مهم شرکت های مورد بررسی می شود.
نبود آموزش بموقع و مناسب افراد و کاربران درونی سیستم های اطلاعات سبب شده است تا کارکنان در استفاده بهینه از اطلاعات وتجزیه و تحلیل آن به شکلی صحیح باز بمانند و نتوانند از کل توان و ظرفیت سیستم برای پاسخگویی به تقاضای بازار بهره گیرند. بنابراین توسعه جامعه کاربران درونی می تواند به عنوان معیاری مهم برای کارآمدسازی سیستم های اطلاعاتی آن ها به شمار آید.
مشکلات و تاخیرهایی که از زمان سفارش دهی مواد خام تا لحظه دریافت پول دیده می شود به دلیل رکودها و تاخیرهایی است که بیشتر ناشی از جریان های بالادستی[14] یا پایین دستی[15] چرخه تولید هستند. بنابراین توجه به یکپارچه سازی و ایجاد هماهنگی میان این سه حلقه یعنی جریان های بالادستی ،جریان های پایین دستی و چرخه تولید و معیارهایی که این هدف را تامین می کند، می تواند در رفع تاخیرها و رکودهای ناگهانی که ممکن است درجریان تولید و عرضه کالا به مشتری نهایی بروز کنند، بسیار موثر واقع شود.
از دیگر مسائلی که به دلیل رعایت نکردن معیارهایی مانند توانایی سازگاری ،اصلاح و تغییر گریبانگیر این سازمان هاست، ناهم خوانی و ناسازگاری بین نرم افزارهای آن ها با یکدیگر و ضعف این سازمان ها در به هم مرتبط کردن نرم افزارها، بانک های اطلاعاتی وپایگاه های داده[16] قدیمی با یکدیگر یا با نرم افزارهای جدیدتر است. بنابراین نپرداختن به معیارهایی که این پژوهش پیشنهاد می کند پیامدهای نامناسب بالا را به دنبال خواهد داشت.