انتخابات بعنوان یك رفتارسیاسی، مبین مرتبه ای از مشاركت سیاسی است كه هر جامعه و هر فردی در جامعه بر اساس فهم سیاسی خود در محیط جغرافیایی جهت حمایت، اصلاح و تغییر در آن شركت می كند و بخشی از اراده مردم را در اداره امور به حكومت واگذار می نماید. در این فرایند عوامل موثری از جمله اقوام مختلف دخیل هستند که با شناخت دقیق تر اقوام ساکن می توان به بررسی عوامل مختلف مؤثر در نتایج انتخابات از جمله عوامل مؤثر بر رفتار رأی دهندگان پرداخت. این عامل در زمانها و مكانهای مختلف، تأثیرات متفاوتی بر نتایج انتخابات باقی می گذارد که بررسی و شناسایی آن هم برای حاكمان سیاسی كشور و هم برای احزاب و گروههای سیاسی مفید خواهد بود و می توان در برنامه ریزی های آینده انتخاباتی از نتایج آن استفاده کرد. بنابراین با توجه به نقش و اهمیت برگزاری انتخابات در یك جامعه و تأثیر آراء اقوام در سرنوشت خود و كشورشان، انجام چنین تحقیقاتی كه به بررسی تأثیر عناصر مختلف بر انتخابات می پردازد، می تواند شرایطی فراهم نماید تا انتخاب كنندگان، انتخاب شوندگان و برگزار كنندگان انتخابات با آگاهی و اطلاعات بیشتری از جغرافیای انتخابات نواحی مختلف به فعالیت بپردازند. از این رو با توجه به مبانی نظری، اهداف زیر انتخاب گردید.
- بررسی رابطه بین جمعیت اقوام ساکن در شهرستان های غرب گیلان و احتمال پیروزی کاندیداها در انتخابات.
- بررسی رابطه بین پیروزی کاندیداها در سه دوره اخیر مجلس شورای اسلامی و قومیت آنها.
جهت گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و بررسی اسنادی و میدانی استفاده شد. اطلاعات مورد نیاز نیز با مطالعه متون، مقالات، کتب، نقشه و پایگاههای اینترنتی و با استفاده از روش فیش برداری حول محور موضوع مورد بحث جمع آوری گردید و پس از جمع آوری اطلاعات از طریق ابزارهای گردآوری، داده های خام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات با توجه به ماهیت داده ها از روشهای آماری توصیفی مناسب استفاده شد.
نتایج نشان داد که اکثریت اقوام ساکن در هر شهرستان متفاوت می باشد برای مثال در شهرستان آستارا بیشترین اقوام متعلق به قوم ترک (70 درصد) بوده و قوم تالش با 27 درصد در اقلیت می باشند و مابقی اقوام نیز براساس جمعیت شان هیچگاه توان مقابله انتخاباتی با دو قوم ترک و تالش را نخواهند داشت.
در شهرستان تالش وضعیت عکس می شود به عبارت دیگر جمعیت قوم تالش به 70 درصد می رسد و اقوام ترک به 25 درصد تنزل می
یابند. این وضعیت در شهرستان ماسال نیز که در یک حوزه انتخاباتی با شهرستان تالش قرار دارد با شدت بیشتری به نفع قوم تالش قرار دارد بطوریکه 93 درصد از این اقوام را تالشان تشکیل می دهند. اما در شهرستان رضوانشهر که در حوزه انتخاباتی شهرستان تالش و ماسال قرار دارد با کاهش چشمگیری روبروست و جمعیت قوم تالش به 58 درصد می رسد و برعکس اقوام گیلک با 25 درصد ترک با 15 درصد قرار دارند. این وضعیت ترازو را به نفع تالشان و کاندیداهای تالش می چرخاند و اقوام ترک و گیلک را در آرزوی انتخاب کاندیدای نمایندگی مجلس باقی می گذارد.
این وضعیت در شهرستان فومن و شفت که در یک حوزه انتخاباتی قرار دارند عکس می باشد با این توضیح که 63 درصد از اهالی فومن از قوم تالشند و 35 درصد از قوم گیلک اما برعکس آن در شهرستان شفت 58 درصد از قوم گیلک هستند و 41 درصد از قوم تالش که این امر اختلاف بین دو شهرستان را در انتخاب نماینده با چالش روبرو می سازد و ترفندهای انتخاباتی باید کاندیدای مورد نظر را انتخاب نماید.
اما در شهرستان صومعه سرا 70 درصد را اقوام گیلک، 15 درصد را ترکان و 11 درصد را تالشان تشکیل می دهند. بدین صورت در این شهرستان نیز کفه به سمت قوم گیلک است و کاندیدای پیروز به احتمال بسیار باید از قوم گیلک باشد.
هرچند تنها انتساب شخص به یک قوم عامل تاثیر گذاری در انتخاب شدن و رأی آوردن نیست بلکه خصوصیات شخصی، اجتماعی و نفوذ فردی و تاثیر گذاری خود شخص در سطح جامعه هم از عوامل دیگری در امر انتخاب می باشد.
اما نتایج نشان می دهد که تا چه حد اقوام در تصمیم گیری ها نقش داشته و این یعنی اینکه شهروندان و افراد جامعه هنوز به منفعتی فراتر از منافع قوم و طایفه برای خودشان متصور نیستند. در واقع جامعه هنوز به آن حد نرسیده که خیالشان بابت انگیزه های قومی راحت شده باشد و به سراغ انگیزه های فراتر و دراز مدت تر بروند.
بنابراین باتوجه به یافته های تحقیق می توان گفت که بین جمعیت اقوام ساکن در شهرستان های غرب گیلان و احتمال پیروزی کاندیداها در انتخابات رابطه مستقیم وجود دارد.
تحلیل فرضیه دوم نیز نشان می دهد که انتخاب نمایندگان مجلس در سه دوره اخیر در غرب گیلان با قومیت آنها انطباق داشته است. بدین صورت که در شهرستان آستارا نماینده های ترک و در شهرستان های تالش، رضوانشهر و ماسال و همچنین فومن و شفت نماینده های تالش پیروز انتخابات بوده اند. نمونه عکس این موضوع در حوزه انتخابیه شهرستان صومعه سرا و همچنین فومن و شفت اتفاق افتاده است بدین صورت که آقای دلخوش با قومیت فارس در شهرستانی که اکثریت آنها را گیلک تشکیل می داده اند پیروز شده است که این امر نیز می تواند به علت مناصب دولتی ایشان در فرمانداری شهرستان صومعه سرا و استانداری گیلان باشد. و همچنین در دوره هشتم که آقای میرزایی بالاترین آرا را به خود اختصاص داده است از نژاد گیلک می باشد که براساس ترفندهای انتخاباتی و غلیان هیجانات مردمی در شهرستان توانست پیروز انتخابات گردد. نتایج یافته های تحقیق نشان می دهد تمایلات و تعصبات قبیله ای در دوره ها و انتخابات گذشته از اصلی ترین و عمده ترین فاکتورها برای انتخاب نماینده در مشارکت های سیاسی در شهرستان های غرب گیلان بوده اگر چه نمی شود منکر عوامل دیگر شد بنابراین از مجموع یافته های تحقیق می توان دریافت که بین پیروزی کاندیداها در سه دوره اخیر مجلس شورای اسلامی و قومیت آنها رابطه مستقیم وجود دارد و فرضیه فوق تایید می گردد.
فرزاد امدادی بلگوری
تابستان 1393
فصل اول
کلیات
- بیان مسئله
كلید و پایه فهم رفتارهای انتخاباتی و حزبی در جوامع كشاورزی، سنتی و در حال گذار به دموكراسی، پدیده قومیت است. در این جوامع به دلیل فقدان شكلگیری و تثبیت نهادهای مدنی جدید و تشكلهای واقعی حزبی كه مبتنی بر پایگاه طبقاتی و منافع و اهداف مشترك سیاسی و اقتصادی باشد و سنتهای ماندگار دموكراسی پارلمانی را شكل بخشد؛ یارگیری احزاب سیاسی و برنامههای انتخاباتی با تكیه بر شكافهای اجتماعی، قومی ـ مذهبی صورت میپذیرد. درواقع، این احزاب به جای تكیه بر طبقه اجتماعی كه تكیهگاه فعالیتهای حزبی و انتخاباتی در جوامع صنعتی محسوب میشود، از الگوی هویت اجتماعی و ویژگیهای قومی كه نفوذ ویژهای بر گزینش رأیدهندگان و حمایت حزبی در جوامع در حال گذار دارد، بهره میجویند.
در زندگی سیاسی کشورهایی که اقوام مختلف در آن زندگی می کنند و تکوین و اضمحلال دولتهای آنها، کشمکشهای قومی و نژادی همواره نقش اساسی و یا حداقل موثر داشته اند. در نگاهی اجمالی به تاریخ اندیشه های اجتماعی وسیاسی در می یابیم که اندیشه برتری نژادی و قومی از اندیشه های بسیار کهن و رایج می باشد. ارسطو استدلال می کرد که برخی از نژادها ذاتاً سرور و برخی دیگر ذاتاً برده اند. بعضی دیگر از نویسندگان حتی ریشه تفاوتهای طبقاتی را در تفاوتهای نژادی جستجو کرده اند. در آلمان نویسندگان مختلف قوم سامی یا قوم یهود را در مقابل قوم ژرمن، قومی مخرب و مقلد و مانع پیشرفت فرهنگی می دانستند. در دنیای کنونی هم، چه در حیطه نظر و یا عمل و خصوصاً در حوزه دین چنین نظراتی بوضوح دیده می شود. قطعاً چنین نظراتی خالی از مبانی استدلالی و عقلی است، اما نفس تصور نابرابری نژادها و برتری یکی بر دیگری عواقب سیاسی مهمی را در بر داشته و کشمکشهای عمده ای به همراه آورده است. در کشورهای چند نژادی و چند قومی، نژادهای تحت سلطه با توسل به نظریه حقوق طبیعی و برابری انسانها موجب بروز کشمکشهای سیاسی شده اند و تسلط یک نژاد یا قوم بر دستگاه دولتی سرچشمه نارضایتی ها و رنجشهای قومی بوده است. در امپراتوریهای باستان معمولاً یک گروه نژادی بر گروههای دیگر سلطه دولتی داشت، در عصر امپریالیسم نیز آگاهی نژادی و قومی افزایش پیدا کرده و در نتیجه مهاجرتهای بزرگ استعماری و غیر استعماری، نژادهای گوناگون را رو در روی هم قرار داده است. امروزه هم کشورهایی که دارای پیشینه امپراتوری بوده اند دارای ترکیب قومی و نژادی بیشتری هستند. معمولاً شورشهای قومی و نژادی مستلزم پیدایش شرایط عینی و ذهنی لازم، هستند. ناروایی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی به عنوان زمینه نارضایی همراه با پیدایش سازمان و آگاهی لازم، زمینه عمل سیاسی را فراهم می آورد.
میزان وفاداری اقلیتها به دولت مرکزی به دلایل مختلف متفاوت است. اقلیتهای قومی دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی و زبانی هستند و بسته به سلطه جویی قوم مرکزی ممکن است به درجات مختلف به خود سازمان دهند. سیاست دولت مرکزی نسبت به اقلیتهای قومی ممکن است در جهت حفظ هویت فرهنگی آنها و یا جذب و حل آنها در درون فرهنگ و قومیت مرکزی باشد، در مقابل گرایش اقلیتهای قومی ممکن است در جهت حفظ و نگهداری فرهنگ خویش و خواهان مشارکت و رقابت سیاسی در زندگی سیاسی باشند. چنانچه دولت مرکزی یا قوم مسلط مانع مشارکت و رقابت سیاسی اقوام یا مذاهب دیگر شوند، آنگاه این شکافها و گسلهای خاموش و طبیعی ممکن است در اثر تشدید شکاف بزرگ دولت، ملت یا هر شکاف فعال و موثر دیگری فعال شود و توسعه سیاسی که پیش نیاز توسعه همه جانبه یک کشور می باشد را مسدود کرده و مانع شود.
در این راستا عدم امکان مشارکت سیاسی به دلایل نژادی و تبعیض نژادی در سطح امور سیاسی زمینه عمده شورشهای قومی بوده است. از طرف دیگر مشارکت سیاسی بدون وجود رقابت سیاسی واقعی و سالم هرگز به توسعه سیاسی منجر نخواهد شد. دکتر بشیریه از شکافهای قومی بعنوان موانع توسعه سیاسی تحت عنوان چند پارگی اجتماعی و فرهنگی یاد می کند و معتقد است اگر این شکافها توسط شکافهای دیگر تشدید شوند، آنگاه به عنوان مانعی جدی برای توسعه سیاسی قلمداد خواهند شد.
اما اینكه وضعیت مشاركت سیاسی اقلیتهای قومی در استان گیلان در چه سطح و وضعیتی است، نیازمند یك مطالعه علمی است اما اجمالاً و با یك نگاه سطحی میتوان گفت نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهرستان های غرب گیلان نشان دهنده یکسری فاکتورهایی است که دخالت اقوام در انتخاب افراد با قومیت خاص دارد. از این رو نقش اقوام بسیار با اهمیت بوده و پی بردن به تاثیر اقوام در مشارکت سیاسی می تواند راههای مناسب برای پیدا کردن پیامدهای مثبت و منفی این مسئله را آشکار نماید. بنابراین تحقیق حاضر در پی چرایی و چگونگی تاثیر اقوام به عنوان متغیر مستقل بر انتخابات مجلس شورای اسلامی (متغیر وابسته) در سه دوره اخیر استان گیلان می باشد.