مدیریت زنجیره تأمین، تضمین میکند که زنجیره تأمین شرکتها به صورت کارا و با هزینههای مناسب عمل کند و به آنها در بهبود موقعیت رقابتی در بازار متلاطم کمک میکند. اگر زنجیره تأمین به خوبی مدیریت گردد، میتواند منجر به استفاده بهتر از منابع، سودبخشی و به دستآورن مزیت رقابتی گردد. در مقایسه با زنجیرههای تأمین سنتی که شرکتها به طور مستقل عمل میکنند، مدیریت زنجیره تأمین شامل ارتباط نزدیک و هماهنگی جریان اطلاعات و مواد است. با کمک اطلاعاتی که راجع به تقاضا، موجودی و تأمین بین اعضا به اشتراک گذاشته میشود، شرکتها به طور گستردهای از سیاستهای هماهنگ برای مدیریت سیستمهای توزیع خود با هدف کاهش هزینههای حمل و نقل و انبارداری استفاده میکنند. مدیریت موجودی به عنوان موضوعی مهم در مدیریت زنجیره تأمین مورد توجه قرار گرفته است. مدیریت کارای موجودی در طول زنجیره تأمین به طور قابل توجهی سطح خدمت به مشتریان را بهبود میبخشد. بنابراین، برای رسیدن به حداقل هزینهها، تعیین مقدار موجودی که در سطوح مختلف باید نگهداری شود، اجتناب ناپذیر است. حداقل کردن هزینه کل
در یک زنجیره تأمین با کاهش هزینههای نگهداری و کمبود در کل زنجیره مرتبط است. پیچیدگی این دسته از مسائل با افزایش تعداد محصولات، مراکز توزیع و استفاده از لجستیک شخص ثالث افزایش مییابد که برای یافتن سیاست بهینه باید از روشهای مناسب بهره جست.
1.2 بیان مساله
این پژوهش، درصدد گسترش مدل کنترل موجودی در زنجیره تأمین ارائه شده توسط آقای یانگ و همکاران[2] است که به اختصار SWMR نامیده میشود. زنجیره تأمین فوق شامل چند تأمینکننده، یک انبار و چند خردهفروش است که در آن ظرفیت وسایل نقلیه محدود و تقاضای پسافت مجاز است. مدل فوق به فرم یک مسئله تکهدفه برای کمینهکردن تابع هزینه فرموله شده است که شامل هزینه حمل از تأمینکننده تا انبار و از انبار تا خردهفروش، هزینه نگهداری موجودی توسط خردهفروش و هزینه کمبود میباشد [1].
از آنجاییکه مبنای مشخصی برای محاسبه هزینه هر واحد کمبود وجود ندارد و در سایر پژوهشها نیز فقط مقدار پیش فرضی برای آن در نظر گرفته شده است؛ لذا میتوان هزینه کمبود را از تابع هدف مجزا نموده و به صورت تابعی از تعداد کمبود به اهداف مسئله اضافه کرد [2]. در این صورت مسئله تبدیل به یک مسئله چندهدفه میشود که طبعاً حل آن نیازمند بکارگیری الگوریتمهای متناسب خواهد بود.
نشان داده شده است که مسائل SWMR از جمله مسائل متعلق به رده پیچیدگی سخت طبقهبندی می شوند [1]. به علت اندازه بزرگ بسیاری از مسائل واقعی، حل بهینه آنها غیرممکن بوده و یا با صرف زمان بسیار زیاد امکانپذیر است. به همین دلیل، دو الگوریتم فراابتکاری الگوریتم ژنتیک چند هدفه با مرتبسازی نامغلوب و الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات چندهدفه برای حل مسئله مورد نظر ارائه میشود.
در این مسئله فرضیه خاصی وجود ندارد؛ اما مفروضات آن عبارتند از:
- ساختار زنجیره تأمین متشکل از چند تأمینکننده، یک انبار و چند خردهفروش است.
- انبار به عنوان بارانداز بوده و موجودی در آن نگهداری نمیشود.
- پیشبینی تقاضای خردهفروشها برای T دوره بعدی در دست است.
- هزینه نگهداری هر واحد کالا معین است.
- هیچ محدودیتی در مقدار کالای ارسالی وجود ندارد.
- به تمامی تقاضاها در ابتدای دوره پاسخ داده میشود.
1.3 اهمیت و ضرورت
در محیط رقابتی حاکم بر فعالیتهای اقتصادی، سازمانها به دنبال به دستآوردن مزیت رقابتی هستند تا علاوه بر کاهش هزینهها و به دست آوردن حاشیه سود مناسب، به سطح مطلوب رضایت مشتری نیز دست یابند. در همین راستا نیازمند مکانیزمی برای یکپارچهسازی وظایف مختلف شامل بازاریابی، توزیع، برنامهریزی، تولید و … میباشند. مدیریت زنجیره تأمین، استراتژی دستیابی به یکپارچگی مورد نظر است. در هر زنجیره تأمین برای بهینهسازی فعالیتها، بایستی تعداد، موقعیت، ظرفیت و نوع کارخانه، انبارها، مراکز و کانالهای توزیع و مقدار مواد برای تولید و انتقال از تأمینکنندگان تا مشتری مطابق با اصول کنترل موجودیها مشخص گردند [3].
مسائل کنترل موجودی در زنجیرههای تأمین گسترده بوده و از مدلهای قطعی خطی تا احتمالی غیرخطی، تک محصول تا چند محصول و … را شامل میشوند [3]. کنترل موجودیها به عنوان فعالیتی مهم که در هر کسب و کاری ظاهر میشود، عمیقاً مورد مطالعه قرار گرفته است. در بسیاری از مدلها مفاهیم مختلف مرتبط با هزینه و سطح سرویس در یک تابع هدف تجمیع شده و سیاست بهینه با روشهای بهینهسازی سنتی به دست آمده است؛ اما نتایج برآمده از مدلهای عمومی کنترل موجودی مانند مدل مقدار اقتصادی سفارش ضرورت مدلسازی این مسائل را توسط اهداف متناقض آشکار میسازند. از این روی، در سالهای اخیر رویکرد فوق مورد توجه محققین قرار گرفته است [2].
از طرفی، عمده شکاف موجود بین تئوری و واقعیت در مطالعات مرتبط با کنترل موجودی، ناشی از دشواری محاسبه هزینههای سفارشدهی، هزینه نگهداری هر واحد کالا و هزینه کمبود هر واحد کالا است. مطالعات زیادی بر روی هزینه نگهداری شده و این هزینه میان شرکتها و کشورهای مختلف، متفاوت است و مدیران موظف به تخمین این نرخ برای شرکت خود هستند. همچنین برای محاسبه هزینههای سفارشدهی صفحات گستردهای طراحی شدهاند. اما چون پایهای برای محاسبه هزینههای کمبود در روشهای حسابداری وجود ندارد، مورد توجه محققان قرار نگرفته است و بسیاری از محققان به جای استفاده از هزینه کمبود، اندازهگیری سطح سرویس را ترجیح میدهند [2].