شعر به مثابه ی هنر، از زندگی می جوشد و در اصل هر آنچه مانند شعر بیان زیبایی هاست و توان آلایش و پیرایش دارد، از ماحصل زندگی نشات می گیرد. از این هر شاعر و هنرمندی به فراخور تجربیات، احساسات و محیط پیرامون خود، به توصیف زندگی و ابعاد آن می پردازد.
در ادبیات ایران در چندین حوزه سکوت وجود دارد که یکی از آنها، عشق های دنیوی و مسائل جسمانی عشق، در شعر زنان است. در بین شاعران پر آوازه ی معاصر ایران، «فروغ فرخزاد» از جمله شاعرانی ست که در طول زندگی کوتاه خود، توانست وارد این حوزه شده و دیوار سکوت را فرو ریزد. پیش از او کسانی که در این وادی قدم نهاده بودند به اندازه ی او موفق به بیان احساسات درونی خود نشده اند. در واقع، «نیما یوشیج» و نگرش نیمایی این فرصت را به زنان داد تا با شهامت به جستجوی خود، جامعه و جهان برآیند و از عشق، تنهایی، هراس و عاطفه هایی که شکلی زنانه داشت سخن بگویند زیرا درطول تاریخ هزار ساله ی شعر فارسی، سهم زنان در مقابل مردان تقریباً ناچیز بوده است.
بعد از نیما، فروغ در کنار «احمد شاملو»، «اخوان ثالث» و «سهراب سپهری» از پیشگامان شعر فارسی است.
اشعار او در حالی که آینه ی دنیای حسی و زندگی شخصی اوست و ریشه در فرهنگ او دارد، از محدودهی تجربه های فردی فراتر می رود و بیان شاعرانه اش از عالمی ماورای خاطره های بومی و واقعیت های اجتماعی سر چشمه می گیرد. با نگاهی به آثار فروغ می توان تاثیر او را بر ادبیات معاصر ایران انکار ناپذیر دانست. او با بیان «عاطفه های فردی» در مجموعه های :«اسیر»، «دیوار» و «عصیان» آن را در مجموعهی «تولدی دیگر» به «عاطفه ی اجتماعی» بدل کرد و به شکل و محتوای اشعارش غنا بخشید و با مجموعهی آخر خود «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» توانست جایگاهش را در شعر معاصر ایران تثبیت نماید. شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که یکی از اضلاع ادبیات معاصر، ادبیات زنانه است که خلاء آن در ادبیات کلاسیک آشکار است و فروغ فرخزاد کسی بود که این کمبود را در ادبیات معاصر ایران جبران کرد.
1-2-بیان مسأله
بحث این پایان نامه بر این فرضیه استوار است که تجارب، علت بارگذاری زبان با جهت گیری های خاصی است.
تلاش است تا از طریق زبان مجموعه اشعار فروغ فرخزاد زمینه تبیین و درک احساسهای ذهنی او که به عنوان نمودهایی از تجربه های بیرونی در زبان شعرش است، نشان داده شود. و دریابیم گفتمان گونهها و گزینشهای واژگانی در اشعار فروغ با توجه به دوره های شعریعش که نموداری از بیوگرافی فکری اوست چگونه پدیدار می شود؟
ما بر این فرض هستیم که شعر فروغ را می توان به سه دوره تقسیم کرد: دوره نخست شامل سه مجموعه اسیر، دیوار و عصیان است، دوره دوم تولدی دیگر ودوره سوم ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.
برای تحقق این منظور، ابتدا با بررسی وتبیین، چگونگی تکوین ورشد زمینه های فرازبانی تاثیرگذار بر ذهن و فکرش را نشان می دهیم، سپس به جستجو و توصیف ریشه های اجتماعی و کارکرد روانی ذهن فروغ می پردازیم و در آخر با تاکید بر نقش نظام علائم زبانی در میانجی گری فرآیند های فردی و اجتماعی به تحلیل شعر فروغ می پردازیم.
روش تبیین تکوینی یعنی، شناخت شناسی ومطالعه ذهن وتفکر. منظور ار تبیین تکوینی به عبارت ساده اینست که، برای درک فرآیندهای اجتماعی و روانی باید منشا آنها را ردیابی کرد. مثلا تبیین تکوینی معنای کلمه (لبخند) در جریان رشد فردی، کارکرد جهت بخش گفتار را نشان می دهد. ما برآنیم که زبان ومحتوا در شعر فروغ یک فرآیند اجتماعی خلاق و ناشی از یک بافت اجتماعی – فرهنگی خاص است نه حاصل مجموعه ای از کلمات وبلاغتی که در خلق معنی شعر فروغ به کار گرفته شده بر آمده از یک نظام ارتباطی است. و مولفه عمده ای که وسیلهی پیشبرد این بلاغت را پدید می آورد ناشی از ابهام طبیعی موجود در هر موقعیت تعاملی است.
الگوهای کاربرد گفتار وگفتمان همچون دیگر روشها وروال های فرهنگی ورفتاری یک جامعه نشان دهنده یک مفهوم یا ذهنیت ویژه ای است که ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه به کار رود یعنی یک رشته رفتارهای زبانی که دریافت متنی خاصی بکار می رود تا موقعیت ارتباطی شخص بکار برنده زبان را بیان کرده یا موقعیت ارتباطی خاصی را برای او پدید آورد.
این رفتارهای ذهنی برآیند آگاهی یا حضور ذهنی خاص است که ما در این رساله در صدد تبیین آن خواهیم بود یعنی می خواهیم ببینیم زبان و گفتار شعر فروغ محصول چه آگاهی و حضور ذهنی است ؟ همچنین در هر اثر با برخورد اول تفاوت وتمایزاتی در رفتار وعملکرد زبانی وگفتاری شاعر با دیگران توجه خواننده را به خود جلب می کند و ما به دنبال آن هستیم تا دریابیم این تمایز و تفاوت ناشی از چه تجربه اجتماعی است؟ وچه معرفتی را به خواننده انتقال می دهد؟
تنفس هر شاعر و نویسنده ای در بافت فرهنگی – تاریخی و سنت اجتماعی خاص او در جهان بینی اش تاثیر می گذارد و مبانی نظری آگاهی و اندیشه او را میسازد به این خاطر زبانش بار معنایی ویژه ای پیدا میکند و کوشش ما در شناخت بافت فرهنگی– تاریخی و سنت اجتماعی فروغ است که زبان شعر او را اینگونه سرد و یخ زده نموده است.