:
انسان فطرتاً اجتماعی آفریده شده است، نیازهای او در جامعه و در ارتباط با افراد دیگر برآورده میشود و یکی از نهادهای اجتماعی موردتوجه قانونگذاران، نهاد خانواده میباشد و مهمترین حرف قانون در هر جامعهای بیان حقوق افراد آن جامعه برای حفظ و عدم تضییع آن میباشد و این مهم تنها در سایۀ آگاهی و تعهد و هماهنگی افراد جامعه از بدو تحقق شخصیت حقوقی انسان تا پایان آن میتواند به نحو مطلوب محقق گردد.
از طرفی بدون تردید، بنیادیترین نهاد اجتماعی، خانواده است که از بههمپیوستن آنها جامعه شکل میگیرد؛ لذا میبایست همه برنامههایی که در جهت اصلاح و سروساماندادن جوامع، ارائه میشود با محوریت خانواده باشد. به عبارت دیگر، در راهکارهای اصلاحی جوامع نقش کلیدی و اساسی باید از آن خانواده باشد.
خانواده این کوچکترین واحد اجتماعی متشکل از والدین و فرزندان است، که مهمترین کارکرد آن تولیدمثل در راستای بقاء نسل بشر و ایجاد بستری مناسب جهت رشد فرزندان، این متولیان و گردانندگان آیندۀ چرخهای اجتماع، میباشد. تحقیقاً این مهم ممکن نمیگردد مگر آنکه اعضای خانواده بهخصوص والدین که ارکان اصلی آن محسوب میشوند:
اولاً: در یک چهارچوب مشخص که مورد پذیرش عقل و فطرت انسانی است، با هم مرتبط باشند.
ثانیأ: با آگاهی از وظایف و تکالیفی که بر عهدۀ هر یک از آنهاست، دقیقأ به مسؤلیتهای خویش در قبال یکدیگر عمل نموده و پایبند به آن باشند. میدانیم که یکی از معضلات مهم اجتماعی، عدم رعایت حقوق افراد در محدودۀ خانواده در مراحل مختلف زندگی است؛ بهویژه در دوران جنینی و کودکی که در آن فرد مستقلاً قدرت دفاع از خویش را ندارد و عدم رعایت حقوق این دوران، خسارات جبرانناپذیری به شخصیت افراد و آیندۀ جوامع وارد میکند.
در تمامی جوامع با هر عقیده و مسلکی، قوانین و مقررات و آداب و رسوم خاص، جهت ارتباط زن و مرد وجود دارد. هر زن و مردی که بخواهند در کنار یکدیگر و بهصورت زوج، هستۀ اولیۀ خانواده را تشکیل دهند، ملزم به رعایت آن قوانین و آداب و رسوم میباشند و نیز نحوۀ ارتباط و مسئولیتهای اعضاء خانواده مشخص و معلوم است.
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى» ای مردم ما شما را از زن و مردی آفریدیم. (حجرات: ۱۳)
خلقت انسان از یک زن و مرد است که ارکان خانواده میباشند و نیز در آیات دیگر بهصورت صریح یا تلویحی وظایف اعضاء خانواده بیان گردیده است و در روایات وارده از معصومین«علیهمالسلام» که بهعنوان یکی از منابع چهارگانۀ استخراج احکام شرعیۀ فرعیه شمرده میشوند بهصورت کامل تمام جزئیات وظایف و مسؤلیتهای اعضاء خانواده و حقوق متقابل یکدیگر بیان شده است.
باید دانست انجام هر وظیفهای منوط به آگاهی و اطلاعات لازم دربارۀ آن تکلیف میباشد. آگاهی عالمانه و دقیق که در پرتو آن انگیزۀ لازم جهت عمل به آن ایجاد شود. اعضاء خانواده ابتدا آگاه از مسئولیتهای خویش گردند و آنگاه انتظار عمل به آن تکالیف و وظایف را از آنها داشته باشیم.
وظایف و تکالیف اعضاء خانواده را در یک تقسیمبندی به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
1-وظایف والدین نسبت به فرزندان
2-وظایف فرزندان نسبت به والدین
در فرهنگ غنی اسلام، این حقوق و وظایف به درستی رعایت گردیده؛ مثلاً اگر حق طاعت را برای والدین به گردن و در تعهد فرزندان و حق تربیت را برای فرزندان به گردن والدین (پدر و مادر) بر شمرده، این حق طاعت و این حق تربیت براساس حقوق متقابل جعل شده است؛ یعنی اگر بر فرزند لازم است که از والدین خود اطاعت کند به این دلیل نیست که والدین بر آنها سلطه دارند و صرفاً به خاطر رعایت مصالح آنها باشد؛ بلکه در حق طاعت، مصالح فرزند در نظر گرفته شده است و رعایت این حق، درواقع برای این است که پدر و مادر با فرزند، با هماهنگی کامل زندگی و رشد نمایند. درواقع پدر و مادر با امر و نهی، مطابق مصالح فرزند، علاوهبراینکه فرزند خود را تربیت میکنند، خود در پرتو آن رشد میکنند.
اهمیت موضوع رعایت حقوق متقابل والدین و فرزندان برابر با اهمیت تربیت انسانهای شایسته برای جامعه و استحکام نهاد خانواده است. شناخت صحیح و التزام به رعایت حقوق هریک از والدین و فرزندان میتواند جامعه را به سوی اعتدال اخلاقی، اجتماعی و رفتاری سوق دهد؛ بهطوریکه والدین شایسته میتوانند خدمتگزاران مفیدی برای آیندۀ جامعۀ بشری بسازند و فرزندان برخوردار از پدر و مادر شایسته این فرصت را خواهند یافت که خود، پدران و مادران شایستهای برای تربیت نسلهای آینده باشند.
تحقیقاتی که تابهحال توسط دانشمندان و محققین محترم دربارۀ وظایف و تکالیف متقابل والدین و فرزندان صورت گرفته که امید است خدمات آنها موردقبول درگاه پاک احدیت باشد، بیشتر حول محور اخلاقیات است و از منظر روایات وارده به موضوع پرداختهاند.
در آنچه که بهعنوان پایاننامه، پیش روی است، تلاش شده است تا در لابهلای کتب فقهی و منابع اصیل بهعنوان کتب پایه و مرجع، هر جا حکمی را که به نحوی بیانکنندۀ مسؤلیتهای متقابل والدین و فرزندان نسبت به همدیگر بوده، یافته و بهصورت دستهبندیشده ارائه شود. به بیان دیگر، وظایف و تکالیف متقابل والدین و فرزندان از دیدگاه فقهای امامیه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. میدانیم که یکی از نکاتی که در مدخل هر بحث دارای اهمیت میباشد، تبیین مسئله، پرسشهای اصلی، هدف، فرضیهها، روش تحقیق، روش کار و تقسیم مطالب است که در آن موضوع به کار رفته است.
توضیح و بیان این مباحث کمک زیادی به فهم دقیق اصل موضوع مینماید؛ بنابراین لازم است قبل از ورود به مبحث اصلی، به ذکر این مباحث پرداخته شود.
کلیات تدوین رساله:
الف) تبیین مسئله
ب) سؤالات تحقیق
ج) اهداف
د) روش تحقیق
ه) روش کار
و) تقسیم مطالب
الف) تبیین مسئله:
خانواده بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی همواره موردتوجه ادیان و قانونگذاران بوده است؛ زیرا صلاح و فساد خانواده ارتباط مستقیم با کمال و انحطاط جوامع بشری دارد. در اسلام نیز اهتمام ویژهای به این نهاد شده است. مطالعۀ حاضر بهمنظور بررسی حقوق متقابل والدین و فرزندان نسبت به همدیگر مورد بحث قرار خواهد گرفت و ضمن بررسی نظرات فقهای امامیه و باتوجهبه شرایط کنونی جامعۀ اسلامی و تأثیر بسیار مهم رعایت حقوق متقابل والدین و فرزندان در استحکام خانواده امیدواریم که با بررسی و تحقیق این موارد، اثرات آن در کل جامعه، مفید واقع شود.
ب) سؤالات تحقیق:
هر پژوهش علمی بر پایۀ سؤال یا سؤالات مشخصی انجام میشود. بدیهی است که بیان سؤالات فرعی در یک تحقیق وسیع، در طرح تحقیق، امکانپذیر نیست؛ اما طرح سؤال یا سؤالات اصلی تحقیق ممکن میباشد. البته سؤالات فرعی نیز بهطور جزئی و نه بهطور کامل قابلطرح میباشد که در زیر، سؤالات اصلی و برخی از سؤالات فرعی آمده است.
سؤالات اصلی این تحقیق عبارتاند از:
1-حقوق والدین بر فرزندان از چه ابعاد و خصوصیاتی برخوردار بوده و به عبارتی دیگر کمیت و کیفیت حقوق پدر و مادر بر فرزندان چیست؟
2-حقوق فرزندان بر پدر و مادر، برعکس روش فوق چه نوع حقوقی است و ابعاد آن تا کجاست؟
سؤالات فرعی این تحقیق عبارتاند از:
1-آیا حق فرزند بر پدر از قبیل حق ولایت نوعی الزام و الجاء ایجاد میکند یا اسقاطپذیر است؟
2-باتوجهبه مسائل مستحدثه و دنیایی که دنیای اطلاعات نام دارد آیا فرهیختگی فرزندان یا عوامل دیگر از یک سوی و بیخبری اولیاء از سوی دیگر باعث سقوط این حقوق میگردد یا خیر؟
امیدواریم با بررسی و تحقیق درست، جوابهای منطقی برای سؤالات فوق پیدا کنیم.
ج) اهداف تحقیق:
باتوجهبه عنوان رساله، هدف از نوشتن و تحقیق در مطلب، کاوش و بررسی در خصوص حقوق متقابل والدین و فرزندان از دیدگاه فقهای امامیه میباشد و دارای اهداف علمی ازجمله گشودن راهی برای حل فقهی پارهای از حقوق مسائلی که امروزه در این زمینه وجود دارد و ارتقاء فرهنگ اسلامی برای شهروندان و پیشگیری از انحطاط خانوادهها، کمک به تحکیم خانوادهها و جلوگیری از تهاجم و شبیخون غرب در این زمینهها میباشد و اهداف کاربردی اینکه بتواند در آموزشوپرورش، دادگستری، کانونهای اصلاح و تربیت و مؤسسات مشاورهای، سودمند واقع شود.
د) روش تحقیق:
روش تحقیق در این رساله باتوجهبه موضوع آن که نظری است به روش کتابخانهای و اسنادی میباشد. برای بهدستآوردن مطالب بیشتر مقالات و کتابهای مکتوب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
ابتدا اطلاعات موردنظر در زمینۀ موضوع تحقیق فیشبرداری شده است؛ سپس مطالب بهصورت مرتب و منظم دستهبندی گردیده و نهایتاً جهت پاسخ به سؤالات تحقیق و اثبات یا رد فرضیهها، رساله تدوین گردیده است. منابع موردنظر باتوجهبه موضوع رساله اکثراً متون فقهی و محور اصلی بحث، نظرات فقهاء بزرگ امامیه میباشد.
روش کار:
روش این تحقیق، روش توصیفی تحلیلی و تبیین دلایل ذکرشده براساس آیات و روایات یا به عبارت دیگر کتاب و سنت میباشد.
فصل اول:
فرضیهها:
1-فرضیهای که مطرح میشود این است که باتوجهبه مسائل علمی و اطلاعاتی که در عصر ما مطرح شده بهگونهای که عصر حاضر را عصر انفجار اطلاعات معرفی مینمایند آیا اگر پدر و مادر را یا حتی یکی از این دو (یعنی پدر یا مادر) را دارای حق ولایت دانستیم، فرزند فرهیخته و عالِم با حق ولایت قابلاعمال یک انسان با تحصیلات محدود و خیلی کمتر، یعنی حق پدر یا جد پدری را، تنها یک حق قابلاسقاط بهوسیلۀ سیستم و نظام حقوقی دانسته و یا نه آن را یک حکم و یک بایستۀ حقوقی و عقلی تلقی کرده که در این رساله فرض بر این است که حق ولایت از نوع اول است.
2-مادر، در صورت عدم توانایی مالی پدر به پرداخت نفقه و نیاز فرزند و تمکین مالی خود موظف به پرداخت نفقه است.
بخش اول: تعاریف و مفاهیم
در فصل اول بر آن شدیم تا واژههای کلیدی پایاننامه را از نظر لغت و اصطلاح، مورد بحث و بررسی قرار داده و ارتباط و نزدیکی بین آنها را بیان نماییم و از این رهگذر بتوانیم محورهای اساسی بحث را شناخته و با شناخت و آگاهی، بیان مطالب را پیرامون موضوع با صحت و سلامت به حول و قوۀ الهی ارائه دهیم.
مبحث اول:
معانی حقوق:
در زبان فارسی واژۀ «حقوق» در معانی گوناگونی به کار میرود که مهمترین آنها عبارتاند از:
1- حقوق به معنی مجموعه مقرراتی که بر روابط اجتماعی بین افراد حاکم است؛ در این معنی از نظر اسلامی، واژۀ «شرع» و «شریعت» به کار میرود؛ چنانکه میگویند: «شرع موسی یا شرع اسلام.» واژۀ حقوق به این معنا همیشه بهصورت جمع به کار میرود و برای نشاندادن مجموع نظامها و قوانین است؛ مانند حقوق ایران، حقوق اسلام و حقوق خانواده (جعفری لنگرودی ،1385، ص12).
2- حقوق جمع کلمۀ «حق» است که هم از نظر ادبی، صیغۀ جمع به کار رفته است و هم از نظر معنی یک جمع واقعی است که این حقوق را حقوق فردی مینامند؛ مانند حق حیات، حق مالکیت و حق زوجیت (جعفری لنگرودی،1385 ص 12).
3- گاه مقصود از واژۀ حقوق علم حقوق است؛ یعنی دانشی که به تحلیل قواعد حقوقی و سیر تحول آن میپردازد که در اسلام در این معنی، واژۀ «فقه» را به کار بردهاند. کسی که این دانش را دارد اخیراً «حقوقدان» نامیده شده است و در اسلام او را «فقیه» نامیدهاند (کاتوزیان 1375، ص13و 14).