:
مفهوم تزاحم و تعارض از لوازم معنایی تکامل و کمال در زندگی مادی است. همین تعارضات و تزاحمات است که موجب ارتقاء و یا سقوط در بین موجودات بطور اعم و انسانها بطور اخص میشود. در بستر همین تعارضات در عالم انسانی است که یک طرف مدعی «حق»ّ میشود و طرف دیگر را به پایمال کردن حقوق خود متّهم میسازد. این دعاوی ممکن است دربارة روابط افراد با یکدیگر باشد، یا افراد با حکومت و یا حکومتها با یکدیگر.
از این رو «حقّ» مفهومی است که هر انسانی به نوعی با آن آشناست و اغلب دربارة آن سخن میگوید و استدلال میآورد. مرتباً انسانها مدّعی آن میشوند و یا حقّی را منکر میشوند. آنها برای حق خود میجنگند و کشته میشوند و یا میکوشند که حقوق دیگران را از بین
ببرند. در ادیان و علی الخصوص اسلام نیز به حقّ هم در معنای «حق بودن» و هم در معنای «حق داشتن» توجه شده است. هرچند معنای اول در هستی شناسی و دومی در زندگی فردی و اجتماعی انسانها ریشه دارد؛ اما معنای دوم نیز به معنای اول باز میگردد و بدون آن ریشة خود را از دست میدهد. اساس همة موجودات حق است و هر موجود و به تبع آن هر انسانی حقوقی دارد و ادیان بر حق خواهی و مبارزه با ظلم و ستم تأکید ورزیدهاند. در اندیشة اسلامی مسئله حق گستردگی خاصی دارد که از یک سو در قلمروهای گوناگون سیاسی، اخلاقی، حقوقی و اقتصادی و از سوی دیگر در قلمروهای زندگی فردی، خانوادگی، ملّی و بین المللی مطرح است. بطور اجمالی با مراجعه به منابع دینی و کتابهای فلسفی، کلامی، تفسیری و فقهی اندیشمندان مسلمان، به سادگی میتوان گستردگی بسیارِ مسئلة حقّ را به اثباترساند. با توجه به این مطلب، در اندیشه اسلامی مسئلة حق دو ویژگی بنیادین و مهم بدین قرار دارد: 1. رابطة حق با باورهای دینی (وجه وجودی حقّ) 2. رابطة حق با اخلاق و قانون.
از آنجا که موضوعات دینی و قرآنی تأثیر بسزایی در نوع اندیشة فلاسفه و اندیشمندان مسلمان دارند؛ مسئلة حق در میان اینان وجوه مشترک زیادی دارد. ما به عنوان وارثان فرهنگی کهن و باستانی با تمامی وجوه و گستردگیاش، میتوانیم در حدّ وسع خود این سرمایه را شناخته و با به کارگیری مزیتهای خاص آن آیندهای پربارتر را برای خود رقم بزنیم. از جمله وجوه مهمّ و قابل اعتنای این فرهنگ، حکمت اسلامی است که با وجود تمامی تلاشی که در بررسی ابعاد آن صورت گرفته امّا هنوز در این حوزه جای کار بسیاری باقی مانده است. از جمله حیطههایی که میتوان گفت در آن کار چندانی صورت نگرفته، نگرش به حکمت ذوقی و عرفان به عنوان علم است. در بستر این حکمت است که مشخّصه اصلی عرفان اسلامی، علم و معرفت میشود. در عرفان اسلامی بهترین راه سلوک راه شناخت حقیقت است و از این روست که تصوّف در عالم اسلامی به عرفان نیز شناخته میشود. در این سنّت سالک با شناخت و معرفت حقیقی است که به مرتبه عارفِ واصل نائل میآید.[2] هر چند این موضوع در تمامی حکمتهای باستانی از یونان، هند، ایران و … وجود داشته و وجه مشترک همه آنهاست امّا در حکمت اسلامی به دلیل تأکید خاص اسلام بر دانشآموزی و فضیلت علم و عالم، شناخت و معرفت وجه ممیزۀ عرفان اسلامی شده است.
حقیقت از جمله مبناییترین موضوعات اندیشهی بشری همواره هم مورد اهتمام و مطمح نظر فیلسوفان بوده و هم به عنوان هدف غایی، همّت سالكان و عارفان را به خود جلب كرده است. ویژگی خاصّ فرهنگ اسلامی موجب شده است که استدلالیترین فیلسوفان مسلمان، بهنحوی نگاهی اشراقی و عارفانه داشته باشند و لذا بتوان در این فرهنگ گفتگویی قابل فهم و عالمانه میان فیلسوف و عارف ترتیب داد و در این وادی با تمامی اختلافات و تفاوتهای اندیشهای، قائل به حکمتی فراگیر و مشترک شد.
از سویی میبینیم فردی چون ابن سینا به عنوان فیلسوفی استدلالی كه در اغلب آثار خود پیروی از برهان عقلی را تنها راه وصول به علم حقیقی برمیشمرد و غایت قصوایش تعقّل معانی و علم به مجرّبات است؛ و سعادت را در علم و ادراک آنها میداند و میخواهد از طریق فلسفه به عالم عقلی و به عبارت دقیقتر عقل فعّال اتّصال یابد؛ معانی مختلف «حقّ» را (از جمله معانی وجودی آن را) در ابتدای مهمّترین اثر فلسفی خود، یعنی شفاء، آورده است. از سوی دیگر ابنعربی نیز به عنوان صوفی و عارفی سالک و سرآمد نظریه پردازان در عرفان نظری كه آثار او در این زمینه نقطه عطفی در این علم محسوب میشود، «حقّ» و تجلیّاتش را اصلیترین دغدغه تحقیقاتی خود قرار داده است. لذا برای فهم تطوّر معنای حق در فرهنگ و حکمت اسلامی در این رساله نظریات این دو قلّه رفیع حكمت اسلامی در زمینه «حقّ» را مورد مقایسه قرار میدهیم تا شاید از رهگذر این بررسی در این دنیای دگرگون شده، حقّ تعالی راهی برای بهتر شدن پیش رویمان قرار دهد.[6]
فصل اول: کلیات
موضوع تحقیق:
مقایسة نظریات ابنسینا و ابنعربی دربارة حقیقت
پرسش تحقیق:
سیر تحوّلی و تطوّری معنای حقیقت از ابنسینا تا ابنعربی چگونه بوده است و آنها در این موضوع چه اختلافات و چه اشتراکاتی دارند؟
با استفاده از موضوع رساله در پی آنیم که تطوّر معنایی مفهوم “حقّ” را بدست آوریم و رابطة میان ابنسینا و ابنعربی را در این موضوع استخراج نماییم. در ذیل این بررسی تا حدّی میتوان رابطة میان فلسفه و عرفان نظری را در حکمت اسلامی به دست آورد.