نیاز بشر به آگاهی از فرهنگ و ادبیات ملتهای دیگر، انسانها را بر آن داشت تا به ترجمهی کتب اقوام و ملتهای مختلف اهتمام ورزند. مترجمان شروع به ترجمهی کتاب در زمینههای مختلف نمودند و تلاش کردند که از هر خرمنی خوشهای بچینند اما اگر به صفحات تاریخ مراجعه کنیم میبینیم که مترجمان در سرتاسر دنیا، به ترجمهی متون ادبی خصوصا شعر توجه کمتری داشتند؛ زیرا آنان میدانستند که شعر از احساس شاعر سرچشمه میگیرد و مترجم قادر نخواهد بود همهی آنچه از احساسات شاعر نشات میگیرد را در قالب ترجمهی خویش بگنجاند.
در میان اشعاری که ترجمه شدهاند، شعر عربی از اهمیت ویژهای برخوردار است، بخصوص اشعار جاهلی. زیرا معلومات زیادی از روزگاران گذشته اعراب، در بردارد تا جائی که آن را «دیوان العرب» نام نهادهاند. این اشعار یکی از ذخایر گرانسنگ معارف بشری است و با ترجمه نکردن آن، میراث ادبی را از گنجینههای عظیم محروم میکنیم (اقبالی، 1388: 15).
ترجمهی شعر عربی با پیچیدگیهای زیادی همراه است و برخی از فرآیندهای نوشتاری دوران کهن، همچون حذف، تقدیم و تأخیر و فصل، موانع بسیاری را بر سر راه مترجم ایجاد میکند. علاوه بر این مترجم برای ترجمه اشعار معلقات و صعالیک با دشواریهای زیادی روبروست؛ از جمله معادل یابی واژگان، تفاوت فضای جاهلی با زمان حال، سبک زندگی جاهلی، امثال، حکمتها، تشبیهات و غیره.
این پژوهش بر آن است تا علاوه بر تعریف ترجمه، سابقه ترجمه، انواع ترجمه، دشواریها و پیچیدگیهای اشعار معلقات و صعالیک را از جنبه صرفی و نحوی مورد بررسی قرار دهد تا بخشی از دشواریهایی را که سر راه مترجم غیر عرب وجود دارد از میان بردارد.
جامعه آماری در این پژوهش، دانشجویان کارشناسی ارشد، ترم اول دانشگاه مازندران شهر بابلسر میباشند. حجم نمونه 15 نفر است که
با استفاده از نمونهگیری خوشهای با استفاده از نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. 10 بیت از اشعار معلقات و صعالیک انتخاب شد و ابیات منتخب به همراه ترجمه واژههای دشوار آماده گردید. این ابیات برای ترجمه در اختیار دانشجویان قرار داده شد و برای ترجمه هر بیت چند دقیقه به دانشجویان فرصت داده میشد تا ترجمه خود را بنویسند. بعد از اتمام وقت دشواری که در ترجمه بود توسط محقق توضیح داده میشد و مجدداً از دانشجویان خواسته میشد تا ترجمههای خود را یادداشت کنند. این کار تا آخرین بیت انجام شد. ترجمههای اولیه و ثانویه دانشجویان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و درصد پاسخهای صحیح و نادرست مشخص گردید که در پایان هر قسمت ذکر شده است.
این پایاننامه در چهار فصل تدوین شده است:
فصل اول مربوط به کلیات پژوهش می باشد که در آن به بیان مسأله، پرسشها، فرضیه پژوهش، پیشینه، حدود و اهداف پژوهش میپردازد.
در فصل دوم به ترجمه، سابقه تاریخی ترجمه، انواع آن و ترجمهی شعر پرداخته میشود.
فصل سوم به بررسی دادههای تحقیق اختصاص دارد و پیچیدگیهای اشعار معلقات و صعالیک در دو حوزهی فاصله و حذف مورد بررسی قرار میگیرد.
در فصل چهارم، نتیجهگیری، پینوشت و منابع و مآخذ بیان میگردد.
1ـ بیان مسأله
انتقال مجموعه میراثهای بشری، از ملتی به ملت دیگر و از زبانی به زبان دیگر، یکی از مهمترین ابزارهای توسعهی تمدن جدید بشری به شمار میآید و ترجمه اساسیترین نقش را در این انتقال بر عهده دارد (حسن، 1376: 7). ترجمه از طرفی موجب کامل شدن معارف ملتها گردیده و نمیگذارد دانش آنها در یک مرز خاص توقف کرده راکد باقی بماند و به آنچه از علوم و دانستنیها که نزدشان است، بسنده کنند، و از طرفی دیگر با دستیابی به آثار دیگران از راه ترجمه، شخصیت علمی و معنوی خود را رشد داده و آن را بارور میسازند (همان: 11 و 12).
شناخت رهآوردهای فکری و هنری ملتها و فهم میراث ادبی که در قالب نظم و نثر به یادگار مانده- که در واقع حاصل تجربیات و یافتههای فکری آنهاست و سازههای اصلی فرهنگ و تمدن آنان را تشکیل میدهد- تا حد زیادی در گرو ترجمهی متونشان میسر میگردد. ترجمه متون عربی از آن جهت مهم
مینماید که زبان این متون، زبان اسلام و تمدن اسلامی است و پیوند دیرینه با زبان فارسی دارد، و این که گذشتگان ما برخی از آثار ارزندهی خود را به این زبان ارائه دادهاند بر صحت این ادعا گواهی میدهد و مؤید آن است که این دو زبان رابطهی تنگاتنگ با هم دارند و پویایی هریک از این دو در گرو شناخت دیگری است (اقبالی، 1388: 13).
ضرورت تفاهم بینالمللی نیاز به ترجمهی شعر را پیش آورده است؛ زیرا شعر آیینهی فرهنگ
ملتهاست، به ویژه شعر عرب که دفتر دانش اعراب به شمار میرود و یکی از ذخایر گرانسنگ معارف بشری است و با ترجمه نکردن آن، میراث ادبی را از گنجینههایی عظیم محروم میکنیم. اگر رباعیات خیام از فارسی به انگلیسی ترجمه نمیشد، اگر منظومه ایلیاد هومر، آثار شکسپیر و سرودههای گوته یا مثنوی مولوی ترجمه نمیشد، جهان معرفت از رهآورد فکری و ذوقی پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری شگفت محروم
میماند (همان: 15).
به تعداد روشهای ترجمه شعر، نظریهپردازانی وجود دارند که ترجمه شعر را غیرممکن میدانند. رابرت فراست [1]شاعر آمریکایی میگوید: «آنچه در ترجمه شعر، ترجمه نشده باقی میماند، خود شعر است» (همان: 58).
جاحظ میگوید: «شعر قابلیت ترجمه شدن را ندارد و درست نیست که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شود و اگر چنین شود، نظمش بریده، وزنش باطل و زیباییاش از میان رفته و از مقام بداعت ساقط میشود، به دیگر بیان با ترجمه شعر اعجاز وزن شعر از بین میرود» (جاحظ، 1969: 75)؛ زیرا وزن یکی از ارکان چهارگانه (لفظ، معنی، وزن و قافیه) بنیان شعر به شمار میآید، به همین جهت نیز اگر شعر ترجمه شود دیگر شعر نخواهد بود. علاوه برآن، هنگام ترجمهی شعر صنایع و آرایههای لفظی از قبیل توریه، ایهام، مقابله، جناس، تضاد، مراعات نظیر، تجرید و …، که زاییدهی لفظ زبان مبدأ هستند، محو میشوند
(اقبالی، 1388: 16).
اما به رغم نظریات مخالف، دوستداران ادبیات، شعر را همیشه ترجمه کردهاند. علی عبداللهی یکی از شاعران و مترجمان ایرانی در بارهی ترجمهی شعر میگوید: «من به ترجمهناپذیری شعر اعتقادی ندارم. به دلیل آن که ترجمه شعر شاعران دنیا در هر زبانی به هر حال تأثیرگذار بوده است. مثلاً ترجمه نه چندان خوب آلمانیها در دوران قبل از گوته از شعرهای حافظ، باعث شده که گوته با حافظ آشنا شود و با آن که ترجمه خوبی از حافظ نداشته اما دیوان خود را تحت تأثیر حافظ بسراید. این آرمانگرایی است که بگوییم شعر غیر قابل ترجمه است. شعر ترجمه میشود اما نسبت به نثر، افت آن بیشتر است. نباید انتظار داشت که وقتی یک شعری را ترجمه میکنیم، بتوانیم مثل یک رمان، دقیقاً تمام مشخصههای آن را تا حد زیادی منتقل کنیم. چون در عرصهی ترجمه شعر، پیوسته در نوسان هستی» (www.tebyan.net).
بنابراین با وجود تفاوتهای وزن و اختلاف هجا و ناهمگون بودن موسیقی و اختلاف آهنگ در زبانهای مختلف، نیاز شدیدی به ترجمه شعر از زبانی به زبان دیگر احساس میشود (حسن، 1376: 110).