اهمیت مقوله دانش در دهههای اخیر رشد روزافزونی داشته است که این امر ناشی از تمرکز بر دانش به عنوان یکی از منابع استراتژیک سازمان میباشد. امروزه سازمانها یکی از راههای تمایز خود از سازمانهای دیگر را در افزایش میزان دانش بنیانی سازمانی خود جستجو میکنند تا بتوانند از طریق آن به سطوح بالاتری از کارایی و نوآوری دست یابند. توانایی سازمانها در یکپارچه سازی و هماهنگ نمودن دانش به عنوان یکی از راههای دستیابی و حفظ مزیتهای رقابتی تلقی میگردد.
والتراتال 2006[1]به جهت افزایش اهمیت دانش در سازمانها، مقوله مدیریت دانش به عنوان یک مبحث مهم وارد سازمانهای امروزی گردیده است. مدیریت دانش، فرآیندی است که به واسطه آن سازمانها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش)، توزیع و انتقال دانش، مهارتهایی را کسب میکنند (ابطحی و صلواتی 1385). اهمیت مدیریت در سازمانها لزوم به کارگیری استراتژیهایی را در این زمینه ضروری نموده است. مکاتب مختلفی از استراتژیهای مدیریت دانش در سازمانها وجود دارد که هر کدام از جنبههای مختلف به بیان استراتژیهای مدیریت دانش پرداختهاند. ساختار سازمانی در این بین به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت استراتژیهای مدیریت دانش قلمداد میگردد به همین جهت در این پژوهش سعی گردیده است تا ضمن بیان ساختارهای سازمان های دانش محور به بررسی رابطه میان مولفه های ساختار سازمانی ( پیچیدگی، رسمیت و تمرکز ) با مدیریت دانش بپردازد.
1-1بیان مساله تحقیق:
جهان پس از گذر از انقلاب صنعتی كه سرمایههای انسانی و مادی منبع اصلی آن بود، امروز شاهد انقلاب اطلاعاتی میباشد كه در آن منبع ارزشمند، خلق ثروت و درآمد دانش است. در اقتصادهای دانش محور امروزی دانش به عنوان منبع كلیدی محسوب میشود كه باید همانند جریان نقدینگی، منابع انسانی و یا مواد اولیه مدیریت شود. در چنین شرایطی تنها سازمانی میتواند عملكرد موفقیتآمیزی داشته باشد كه بتواند از دانش به عنوان یك مزیت رقابتی پایدار بهره گیرد. (استون،1996،685)
اگر در قرن بیستم با ارزش ترین دارایی شرکت ها تجهیزات تولید آنها بوده است، در قرن بیست یکم کارکنان دانشی و بهره وری آنان مهم ترین و ارزشمند ترین دارایی تلقی می شود.(هانگ،2009) امروزه اقتصاد جهان از یک اقتصاد تولیدگرا با اقتصادی مبتنی بردانش و خدمات، جایی که کالای اصلی دانش و اطلاعات به شمار می آید، تغییر کرده است؛ به طوری که موضوع حیاتی در اقتصاد جهانی امروزی،
مدیریت موثر سرمایه های فکری و دانش است. با گسترش جهانی شدن، اقتصاد سازمان ها با فشار روز افزون برای اداره موثر سرمایه های فکری خود مواجه می شوند.(والکزاک،2005،ص331)
سازمان های سلسله مراتبی و بزرگی که زمانی به لحاظ تسهیلات فیزیکی و زیرساخت های توسعه ای خود رسوخ ناپذیر تلقی می شوند، امروزه در پاسخ به محیط ناپایدار و نیز برآوردن نیاز مشتریان و مخاطبان خود از حیث ارائه سریع کالاها و خدمات، با مشکل مواجه شده اند. بنابرنظر مدیران، برای بقا در محیط های پیچیده و پویا، ضروری است که سازمان ها از چابکی و انعطاف پذیری لازم برخوردار باشند و در اداره دانش به صورت کارا عمل کنند. با این وجود اکثر مدیران، سازمان ها در درک جنبه های عملی مدیریت دانش ، با مشکل روبرو شده اند.
با توجه به محیط بسیار پیچیده و متغیر کنونی سازمان ها دیگر همچون گذشته قادر به پیش بینی وضعیت آینده نیستند.چنین شرایطی محصول جهانی شدن و فناوری اطلاعات و ارتباطات است (شریفی و اسلامیه، 1387) ؛ از طرفی پارادیم مدیریت نیز طی چندین مرحله مشخص، تکامل و تغییر یافته است. یکی از عوامل محوری در جریان این تغییر، ساختار سازمانی است. ساختار سازمانی، نیروی اصلی تغییر است، چرا که شالوده و چارچوبی برای همه تصمیمات و فرایندهای سازمانی است( وانگ و احمد،2003)
بنابراین تمامی سازمان ها و شرکت ها؛ از تغییرات عصر حاضر مصون نبوده و می بایست از راه به روز شدن و متناسب سازی ساختار سازمانی خود و ایجاد بستر مناسب برای استقرار مدیریت دانش در سازمان های خود، افراد و کارمندان را برای رویارویی با تغییرات آماده نمایند و توانایی تطبیق با شرایط و تغییرات سریع را افزایش دهند.
گلد، مالهاترا و سگارز(2001) در بررسی اثر بخشی مدیریت دانش از دیدگاه قابلیت های سازمانی می گویند زیر ساخت های دانش از قبیل فن آوری، ساختار و فرهنگ پیش زمینه فعالیت های فرایند کسب، تبدیل، به کارگیری و نگهداری دانش هستند.(لئو و ویو،2010) به علاوه تحقیقی در 431 موسسه آمریکایی و اروپایی نشان می دهد که مقاومت در مقابل ایجاد و استقرار مدیریت دانش علل مختلفی دارد که از جمله آنها می توان به فقدان فرهنگ تصویری از استراتژی جمعی در سازمان، محدودیت فن آوری و ارتباطات، نبود سیستم انگیزشی و شرایط محیط کاری اشاره کرد.(افرازه،1386،ص 142) این تحقیق می گوید در 25 درصد مواقع، ساختار سازمانی نامناسب، مانع اصلی در استقرار مدیریت دانش است. بنابراین تغییرات شدید و مداوم محیطی، پرداختن به امر مدیریت دانش را الزامی می سازد و از سویی دیگر، بدون وجود ساختاری مناسب که از این فرایند حمایت کند، استقرار مدیریت دانش امکان پذیر نخواهد بود.
مدیریت دانش به لحاظ نظری و ذهنی نوعی محاسبات و برنامههای رایانهای همراه با تشریك مساعی سازمانی است (پولانی,1969 ,105). اهمیت دانش تا حدی است كه از آن به عنوان عامل تعیین كننده موفقیت در سطوح مختلف فردی، سازمانی، اجتماعی، ملی و بینالمللی مطرح شده است. مدیریت دانش شیوه جدیدی برای تفكر در مورد سازمان و تسهیم منابع فكری و خلاقانه است. طبق تعاریف ارائه شده از طرف اندیشمندان مختلف، مدیریت دانش از ابعاد مختلف تشكیل میشود. طبق مدل نیومن دكنهراد مدیریت دانش از چهار بعد خلق دانش، حفظ و نگهداری دانش، تسهیم دانش و به كارگیری دانش تشكیل شده است. در یك نگاه كلی میتوان گفت مدیریت دانش میتواند همان سازماندهی داشتهها و اطلاعات مخفی باشد، یعنی تلاش برای به دست آوردن دانش ضروری، اشتراك اطلاعات در داخل یك سازمان و تأكید بر تقویت حافظه سازمانی به منظور بهبود روند تصمیمگیری، افزایش تولید و حمایت از نوآوری در سازمان است. در سالهای اخیر منبع اصلی مزیت رقابتی از كارایی و كیفیت به نوآوری و یادگیری تغییر یافته است (استون،1996،685)با این توجه به مباحث ذکر شده در این تحقیق بر آن هستیم تا با شناخت بیشتر و بهتر مولفه های ساختار سازمانی به بررسی تاثیر اشکال سازمانی متفاوت و پیامد های بر استقرار مدیریت دانش در سازمان بپردازیم.
بنابراین با توجه به نتایج تحقیقات صورت گرفته در زمینه ساختار سازمانی و تاثیر آن بر استقرار مدیریت دانش درسازمان، در این پژوهش تلاش خواهد شد تا میزان تاثیر ساختار سازمانی بر استقرار مدیریت دانش درشرکت های فعال در منطقه ویژه اقتصادی شهید رجایی را مورد بررسی قرار گیرد.
1-2بیان اهمیت وضرورت انجام تحقیق :
امروزه موفقیت سازمانها در گرو استفاده از دانش و اطلاعاتی است که در گذشت زمان آن را کسب می نمایند. این اطلاعات و دانش در جای جای سازمان از فایل ها و زونکن های انباشته در بایگانی ها تا ذهن و فکر کارمندان و افراد قرار گرفته است.از طرفی دیگر سازمان ها دارای شکل های مختلف و بر پایه اهداف گوناگون تاسیس و سازماندهی شده اند, بی تردید سازماندهی همه آنها بر پایه تلاش های روانی و جسمانی منابع انسانی سازمان نقش موثری دارند و سازمان را در دستیابی به اهداف و ماموریتش همراهی می نمایند.
ساختارهای سازمانی به عنوان یکی از اجزای اساسی و بنیادی در یک استراتژی موفق مطرح می شود (اولسن و همکاران، 2005)[2] و به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در مدیریت دانش می باشد و از این رو؛ امکان درک و فهم یک سازمان بدون مدیریت ساختارهای سازمانی امکان ناپذیر است (ساکالاس و ونسکوس، 2007).[3] زیرا ویژگی ها و مشخصات ساختار سازمانی به عنوان اجزا و ابعاد حیاتی و مهم شناخته می شوند که بر روی نوآوری و خلق دانش سازمان تاثیر گذار هستند (گرمین، 1996).[4] به بیان و عقیده ی فیول و لایلس (1985) ساختارهای تصمیم گیری مرکزی و غیر مرکزی تاثیرات بسیار متفاوتی بر روی توانایی و قابلیت یادگیری کارکنان دارد (لیون و گارسیا ، 2011). .
از سوی دیگر مطالعات نظری در حوزه پژوهش موید این مسئله است که توجه به رابطه ساختار سازمانی با مدیریت دانش و اطلاعات سازمانی در فضای رقابتی کنونی بسیار حائز اهمیت می باشد؛ و پرداختن به این مباحث در حوزه سازمان به صورت پویا ، یک الزام روز افزون و محیطی به شمار می آید و از این نظر در حوزه تئوریک و مفهومی نیازمند بررسی و تجزیه و تحلیل بیشتر است. به عبارت دیگر وجود این حدس که یک مفهوم می تواند تبیین کننده بخشی از علل ظهور یک مفهوم دیگر باشد؛ می تواند مبنای یک پژوهش همبستگی باشد که در ارتباط با متغیر های این پژوهش مصداق پیدا می کند. هرچند وجود بین متغیر های پژوهش یک حدس آگاهانه و دارای مبنای مفهومی کافی می باشد ، اما در حوزه عملیاتی و آنچه به صورت علمی مورد پژوهش قرار گرفته اند، مخصوصا در منابع داخلی مطالعه زیادی را به خود اختصاص نداده اند و این ضرورت مطالعه پژوهش و تفسیر بیشتر در ارتباط با این مسئله را به روشنی آشکار می نماید. در این پژوهش نیز یکی از رسالت های اصلی مطابق با این ضرورت یافت شده ، یعنی فقدان پژوهش کافی مرتبط با این تحقیق است.
نتایج حاصل از پژوهش نیز برای تصمیم گیری مدیریتی می تواند یکی از دلایل وجودی پژوهش باشد.از دیگر دلایل حائز اهمیت برای انجام پژوهش ، شناخت ساختار سازمانی و شاخص های تبیین کننده آن و اثرات این شاخص ها بر مولفه های مدیریت دانش به صورت جداگانه و استقرار کل مفهوم مدیریت دانش در سازمان باعث می شود که یک مهندسی مجدد در ساختار سازمان انجام شود، به گونه ای که این تغییر و تحول در ساختار سازمانی بتواند در استفاده مفید و اثربخش از گنجینه های اطلاعات درون سازمانی اثر گذار باشد. به بیان دیگر تجدید ساختار سنتی سازمان و متناسب سازی آن با تحولات داخلی و محیطی می تواند یک اقدام مناسب در جهت تبدیل اطلاعات فردی و سازمانی به دانش باشد به نحوی که این دانش به عنوان یک مزیت رقابتی برای سازمان نمود پیدا کند.
لذا با توجه به اهمیت موارد ذکر شده، در تحقیق حاضر” تاثیر ساختار سازمانی بر استقرار مدیریت دانش ” در شرکت های فعال در منطقه ویژه اقتصادی شهید رجایی را مورد بررسی قرار می گیرد.
1-(Walters et al)
[2] Olson et al., 2005
[3] Sakalas and Venskus, 2007
[4] Germian, 1996
[5] Leon & Garcia, 2011