و روش تحقیق
درآمد
ژاک ماریتن (1882-1973م) فیلسوف، متأله، متفکر اجتماعی و روشنفکر کاتولیک سدة بیستم، از نگاه بسیاری از شارحان وی، از مهمترین هواداران و ادامه دهندگان میراث فلسفی-کلامی قدیس توماس آکوئیناس است. وی از پیشگامان طرح نظریة حقوق بشر جهانی با رویکردی دینی (کاتولیک) و یکی از نویسندگان اعلامیة جهانی حقوق بشر است. وی با دغدغههای ژرف دربارة معنای هستی، وجود خداوند و جایگاه ایمان در جهان نو، سیر فلسفی خود را آغاز کرد و سرانجام پس از سپری کردن راهی دراز، به تفسیر میراث تومایی روی آورد و نظام معرفتی ویژهای را بنیاد نهاد. ماریتن، دانش آموختة دانشگاه سوربن بود و بیشتر تعلیم فکری خود را در فرانسه یافت، اما پس از آنکه به ایالات متحدة آمریکا پا نهاد، دامنه تأثیر و نفوذ اندیشهاش گسترده شد و توانست در فضای روشنفکری دینی در این کشور، به ویژه در دهة سی
قرن بیستم میلادی، مقامی چشمگیر پیدا کند.
ماریتن نظریات خود را با پرسشهای مابعدالطبیعی آغاز کرد؛ ولی در چهارچوب رسمی مابعدالطبیعه باقی نماند و رابطة مبانی مابعدالطبیعی خود را با رشتهای از پرسشها در قلمرو فلسفة اخلاق، فلسفة حقوق، فلسفة سیاسی، فلسفة علوم اجتماعی و نیز زیباییشناسی به تفصیل مورد بررسی قرار داد.
شماری از فیلسوفان سدة بیستم باور دارند که اندیشههای قدیس توماس آکوئیناس گرایشهای فلسفی مهمی را در این دوره تغذیه کرده و در چالش با پرسشهای تازة زمانه، از نو زنده شده است. در همین راستا، ژاک ماریتن با بهرهگیری از آموزههای تومایی با دغدغههایی رویارو شد که علم، سیاست، جامعه و زندگی جدید برای انسان مؤمن آفریده است. از این رو، پرداختن به اندیشههای ماریتن، در حکم بازگشت به تاریخ سپری شدة فلسفه نیست، بلکه آزمودن پاسخهایی است که به پرسشها و گیر و گرفتهای نظری برآمده از دوران معاصر داده شده است.
در جهان امروز که انسانیت و معنویت به صورت جدی مورد هجمههای خصومتآمیز قرار دارد و صحبت از جنگ تمدنها است و کارآمدی و مبانی فلسفی-کلامی و سیاسی ادیان مورد چالش جدی واقع شده است؛ نیاز فوری و ضروری برای توسعه آرائی وجود دارد که گفتگو و تفاهم را میان سنتها و فرهنگها توسعه دهد. امروزه رشد علم و فنآوری جهان را به دهکدهای جهانی در ورای فرهنگ و تمدن تبدیل کرده است. به نظر میرسد که به تناسب رشد علم و فنآوری، معرفت انسانها نسبت به یکدیگر افزایش پیدا نکرده است، بلکه برعکس، حتی گاه به از خودبیگانگی انسانها نیز انجامیده است. انسانها امروزه بیش از هر زمان دیگری مجبور به معاشرت و نزدیکی با یکدیگر گشتهاند و اثرگذاری آنها بر یکدیگر بسیار زیادتر از گذشته شده است. اگر تمایل به همزیستی مسالمتآمیز و زندگی مبتنی بر صلح و صفا داریم، نیازمند به آشنایی با فرهنگ، تاریخ و سنتهای یکدیگر هستیم.
انتخاب ماریتن برای پژوهش در همین راستا صورت گرفته است. وی به صورت جدی به عنوان یک متکلم و فیلسوف و مؤمن معتقد کاتولیک در حوزۀ حقوق بشر و الهیات رهایی بخش تأثیر گستردهای در جهان غرب و آمریکای لاتین داشته است. در بررسی آرای او به دغدغههای یکسانی برخورد کرده و مشابهتهای زیادی را در مییابیم. با توجه به مطالب فوق، در این رساله به بررسی و نقد اندیشههای فلسفی ژاک ماریتن در حوزۀ فلسفۀ سیاسی و فلسفۀ حقوق میپردازیم.