سپاس خدایی را سزاست که اسلام را واضح و آشکار قرار داد، برای کسی که در آن وارد گردد، راههای سرچشمه آن را آسان گردانید و ارکان و پایه های آن را محکم و استوار نمود، تا کسی نتواند بر آن غلبه و فزونی یابد پس آن را امن قرار داد برای کسی که خود را به آن متصل کرد و نشانه (رستگاری) برای کسی که به فراست راه حق را جست، و عبرت و آگاهی برای کسی که پند پذیرفت. پس اسلام روشن ترین روشها و آشکارترین دین هاست. «أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِج»(نهج البلاغه خطبه 105) و دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کسی که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِن»( نساء/ 125) همچنین قرآن را به عنوان کتاب هدایت در معیّت دین نازل نمود تا هدایتی برای متقین «هُدىً لِلْمُتَّقین» ( بقره/ 2 ) و تذکری برای مومنان باشد. «ذِكْرى لِلْمُؤْمِنین»(اعراف/2) مومنان، دیندارانی هستند که در طول حیات مادی خویش برای رسیدن به حیات معنوی با بهره گیری از تعالیم الهی و انجام تکالیف شرعی از دین، این امانت الهی حفاظت کنند. «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»(مومنون/8 ) و آنان از انحراف در عقیده و عمل به دور بوده و به سوی آیین راست ابراهیمی ( همان کسی که از آیین های خرافی به دور است)، هدایت یافته اند. «قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفا» (انعام/ 161) پس مراقب دین خویش هستند تا از ضلالت گمراهی مصون باشند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»( مائده /104) گمراهان عقیده، سخت کیشانی هستند که جاهلاً یا عامداً زمینه تکلّف در دین را فراهم نموده و مسیر دینداری را برای خود و دیگران ناهموار می نمایند، شاید منطقی به نظر برسد اگر نقطه آغازین این خصیصه مذموم را، اعراض شیطان از درگاه حق بدانیم، زمانی که خطاب به حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش بر خلاف دستور الهی، پیشنهاد جاودانگی نمود تا آنان با قرب به شجره ممنوعه از مقام خود هبوط کنند. «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ
الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا یَبْلى» (طه/ 120 ) و این انحراف در ادیان و اعصار بعد و در حال حاضر با مساعد بودن شزایط و زمینه ها، به گونه ای هدفمند ظاهر و باعث وهن اسلام گردیده است.
پس در این نوشتار با در نظر گرفتن موضوع فوق و با استعانت از الطاف الهی سعی بر آن است، ریشه ها و پیامدهای تکلّف در دین که سبب آسیبهای فردی و اجتماعی گشته، با توجه به مقتضیات جهان کنونی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. بدین ترتیب در فصل اول، کلیاتی از این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد، در فصل دوم، مفهوم و روش دینداری از دیدگاه آیات و روایات، و طی آن مفهوم دین و دیدگاههای گوناگون درباره آن، بصیرت دینی، تقلید در احکام فقهی، تفاوت انتساب به یک دین و تدین به آن تبیین می شود. تکلیف دینی و دینداری تکلیف محور و مفهوم مکلّف بودن در دین، تکلیف دینی و آزادی انسان، مروری بر رابطه حق و تکلیف از دیدگاه اسلام، مفهوم و معیار تساهل و تسامح و قاعده نفی حرج و قاعده لاضرر در فقه اسلامی، در فصل سوم بررسی خواهد شد.
و در فصل چهارم، به بررسی و نقد سخت گیری در دینداری از نظر عقیده و عمل پرداخته می شود. خرافات، غلو، کثرت گرایی، و تعصب از جمله گونه های انحراف از معیارهای ثبات عقیده، و وسواس، تقلید از عوام، بدعتها و پیرایه ها، آداب و رسوم قومی و محلی غلط و امیال شخصی از جمله گونه های انحراف از تقید دینی صحیح است که ضمن بررسی آن، عوامل مؤثر در دینداری عاری از تکلّف مثل تقوا، اخلاص، یقین، و علم به حکمت عبادات بیان می شود. و در این ارتباط بررسی قاعده احتیاط در تفهیم موضوع مؤثر است.
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث مذکور، در فصل پنجم تکمیل کننده بحث می باشد.
همچنین قابل ذکر است جهت ترجمه آیات قرآن، از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی وجهت ترجمه جملات نهج البلاغه، از ترجمه محمد دشتی استفاده شده است.
از آن جایی که هرکاری بدون توکل بر خدا و استعانت ائمه معصومین (علیهم السلام) ابتر و ناقص است، با زبان وحی از او می خواهم:
رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصیراً
خداوندا (در هر کار) مرا با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار ده.
فصل 1- کلیات
1-1- تعیین موضوع تحقیق و اهمیت آن
انسان بر اساس خلقت و فطرتش نیازمند به دین است و مسئله دینداری او را ملزم می کند برای انجام تکالیف دینی به دین مراجعه نماید. دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی با هدف رستگاری برای اداره امور و پرورش انسان است. و تکلیف، به معنی موظف کردن در مقابل تعالیم الهی و تبعیت از امر و نهی پروردگار است.
مکلّف، انسانی است که تابع طلب الهی (امر و نهی) باشد و افعال و رفتار چنین انسانی محدود به حدود و شریعت الهی است. براساس فرمایش خداوند «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت»[1] دینداری باید بر اساس دستورات الهی باشد. پس در این راستا چون به نظر می رسد واژه تکلیف در دینداری تکلیف محور نوعی سنگینی و دشواری در عمل را القا می کند مخالفین و افراد با عقاید متفاوت نسبت به آن با برداشتهای متفاوت و غیرقابل قبول از انجام وظایف، شانه خالی کرده یا بعضاً با برداشتهای غلط دچار انحراف در انجام وظایف دینی می شوند، که با بررسی عوامل این نوع دینداری، جایگاه دینداری تکلیف محور به خوبی عیان می گردد.
[1] هود/11 ،112