:
بارگاه رفیع سخن پارسی ساکنان گرانقدر و ارزشمندی به خود دیده که اکنون ستارگان و اختران درخشان پهنه آسمان ادب پارسی هستند. خاقانی در این میان اگر نگوییم که برترین به جرات میتوان گفت که یکی از برترین سخنسرایان پارسی است.
قرن ششم قرن تحولی در مرکز قدرت سیاسی ایران بود و امرای سلجوقی و پادشاهان مستقر در غرب کشور ایران با دربار های پرشکوه محافل پربار ادبی فراهم کردند که سخنسرایان بزرگی چون خاقانی و نظامی و مجیر بیلقانی و اثیرالدین اخسیکتی و … حاصل این حمایت ها شدند. موضوع تحقیق حاضر به بررسی اشعار خاقانی شروانی اختصاص دارد.
خاقانی به لحاظ داشتن فکر بلند ، وسعت تخیل ، قدرت تجسم ، چیرگی بر الفاظ ، نبوغ و قریحه ی سرشار و خداد، مناعت طبع ، بلندی همت ، مهارت خارق العاده در خلق ترکیبات بدیع و غریب و استعارات و کنایات عجیب و ذهن مضمون پرداز و معنی ساز ، شاعری بی نظیر و سترگ است.
آنچه کلام خاقانی را از دیگر شاعران و سخن سرایان پارسی متمایز ساخته پیچیدگی معانی و کلام وی است. خاقانی با بهره گیری از دانش گسترده خویش در ستاره شناسی، موسیقی، طب، جواهر شناسی و از همه مهمتر زبان پارسی دست به خلق اثری گشود که چون جواهری بر
تارک زبان پارسی می درخشد.
تشبیهات و استعارات بسیار بدیع و زیبای خاقانی از سازها و ابزارآلات و نیز اصطلاحات موسیقی در اشعارش مشوق نگارنده گردید تا این پایان نامه را در جهت بررسی کاربرد اصطلاحات و اسامی سازها و ابزارالات موسیقی در دیوان اشعار خاقانی تدوین نمایم.
بر این مبنا تمامی اشعار دیوان اعم از قصیده، غزل، ترجیعات ،قطعات و رباعیات تمامی اصطلاحات مربوط به موسیقی و نام های ابزارآلات و سازها را استخراج و نحوه کاربرد آنها در شعر خاقانی بررسی گردید.
تدوین این پایان نامه در پنج فصل به شرح ذیل است فصل اول با عنوان کلیات تحقیق، فصل دوم مبانی نظری ، فصل سوم شرح احوال و آثار و مذهب و خصوصیات سبکی خاقانی، فصل چهارم درباره ابزار آلات و اصطلاحات موسیقی در دیوان اشعار خاقانی و درک میزان آفرینش صور خیال و زیبایی آفرینی بررسی شده است و فصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهاد را تشکیل می دهد.
در این تحقیق حروف ( ق – غ – م ) در کنار اشعار بر گرفته از حروف اول قطعه – غزل و مثنوی می باشد.
مبنای بررسی نسخه دیوان خاقانی شروانی به تصحیح ضیاالدین سجادی چاپ دهم 1391، تهران انتشارات زوار است.
-2 بیان مسأله تحقیق
(( موسیقی علم تالیف نمودن، علم ادوار،علم نغمات است. علمی که بدان احوال نغمات است.علمی که بدان احوال نغمات و ازمنهی آن توان دانست. به عبارت دیگر موسیقی دو فن است.فن اول از او ملایمت نغمات معلوم شود و آن را فن الحان گویند و از فن دوم اوزان ازمنه معلوم گردد و آن را فن ایقاع خوانند.موسیقی ترکیب اصوات به صورت گوش نواز است)).(لغت نامه دهخدا).
موسیقی تلفیقی از کلمات و اصوات است. فرق شعر و نثر این است که شعر کلامی است موزون، مقفّا و مخیل، بنا براین دارای موسیقی نیز هست.
بسیاری از شعرا ابتدا موسیقیدان بودهاند و حتی ساز مینواختهاند، مانند رودکی سمرقندی ، منوچهری دامغانی، خاقانی شروانی و حافظ شیرازی.
استفاده از موسیقی توسط شعرا نه تنها در وزن شعر بوده بلکه هنگام خواندن هم موسیقی می نواختند مانند قصیدهی معروف (بوی جوی مولیان ) رودکی سمرقندی که بسیار تاثیرگذار بوده است. تاثیر دیگر احاطه شاعران به موسیقی بهره گیری از اصطلاحات این فن و هنر در مضامین شعری و گفتار این دسته از شعرا است. اسامی و اصطلاحاتی چون چنگ، بربط، رباب، نای، کاسه، ارغنون ، آزاد وار، آوا، ترانه، آواز، سرود، راست، باربد، جلاجل، تبیره و …..که در اشعار این شعرا جایگاهی ویزه دارد و در قالب ایهام و استعاره و تشبیه به فراوانی از آنها بهرهگیری شده است.
خاقانی از بـزرگ ترین شاعران و قصیـده پردازان زبان فارسی در قرن ششم هجری است.برخی نام او را “بدیل” و برخی” ابراهیم”نوشته اند. امام رافعی قزوینی (557-623 ق)، از معاصران او، در کتاب خود ازوی با نام« الافضل (= مخفّف افضل الدّین) بـدیل الحقایقی المعروف بالخاقانی» یاد کرده است. نام پـدرش علی و نام جـدّش، به اعتبار نام عمـویش،«کافی الـدّین عمر بن عثمان» (خاقانی شروانی، 1391: 217)، عثمان بوده است.
خاقانی در حـدود 520 ق (فروزانفر، 1369، 2: 337)در شـروان به دنیا آمد و در دارالادب شماخـی، کرسی شروان، پرورش یافت. پـدرش نجّار و مادرش، که در اصـل کنیزکی نسطـوری بوده، گویا پیشۀ طبّاخی یا بافنـدگی (خاقانی ، 1391 : 6-8) داشته اسـت. پـدرش، او را درکـودکی، ظاهراً به علـّت فقـر، به بـرادرش کافی الدّین سپرد و او سرپرستی برادر زاده را بر عهده گرفت. کافی الدّین پزشک و فیلسـوف و منجّمی تـوانا و ادیبی مبرّز بود. او را بایـد نخستیـن استاد خاقانی دانست.
برخی ابوالعلاء گنجـوی را نیز، به استناد ابیاتی از او، استاد و پـدرزن خاقانی دانسته اند (نک: سجّادی، «مقـدّمه» ص سیزده –چهارده). امّا ، رقابتهای موجـود در دربار و محیط ادبی شروان رابطۀ آنها را تیره کرد و آنها را به هجو گویی یکدیگر کشاند.
آوازۀ خاقانی در سالهای جـوانی او از مـرزهای شروان درگـذشت (خاقانی، 1391 : 181) و رفته رفته در خراسان و عراق شاعری زبان آور شناخته شدو در دربار شروان، علاوه بر شاعری، به دبیری نیز اشتغال یافت و از آن مایه عزّت برخوردار شد که شاه گاه او را بالای دست وزیر خود می نشانده است (همان، 1391: 184).خاقانی ، در میان شاعران به سنایی غزنوی ارادتی خاصّ داشت و خود را بدیل او می خواند و در سرودن قصاید عارفانه از شیوۀ سنایی پیروی می کرد:
بـدل مـن آمـدم انـدر جهـان سنـایی را بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد(همان، 1391: 850).
مرگ کافی الـدّین عمر از تلخ ترین سـوانح زندگانی خاقانی بـود که در بیست و پنج سالگی او (545 ق روی داد. خاقانی خود را در سوگ او «شکسته دل تر از آن ساغر بلورین» ی می یابد«که در میانۀ خارا کنی ز دست رها» (همان، 1391: 30)
دو رخداد مهم که در تکوین شخصیت روحی و شعر خاقانی تاثیری بسزا داشت، دو سفر او به خانه خداست. نخستین سفر در سالهای ۵۵۱-۵۵۲ ق و دومی در سال ۵۶۹ ق رخ داده است. (فروزان فر،پیشین، ۶۳۳)حج اخیر به دلیل تطابق عید قربان و جمعه ، بر اساس باوری اسلامی، “حج اکبر” شناخته شد:
حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم خود به عهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند (دیوان اشعار، 1393 :۹۳)
خاقانی شاعری اهل سیاحت بود و در سفرهای خود از شهرهای بغـداد و کوفه و مدائن و ری و اصفهان و همدان و شام و موصل و ارمنستان آن روزگار گذشت و در هر شهری با عالمان و شاعران و بزرگان آن دیـدار کرد. همـواره در اشتیاق سفر به خراسان بود، امّا کوششهای او برای پیمودن این راه بارها به علل مختلف، مانند مخالفت دربار شروان و فتنۀ غزها (548 ق) و بیماری او در ری، ناکام ماند.