” نقاشی قشنگی برای من بکش ” . کدام پدر یا مادری تاکنون با این پیشنهاد کودکش را تشویق نکرده است ؟ کدام آموزگار مدرسه ای تاکنون به دانش آموزان خود چنین فعالیتی را پیشنهاد نداده است؟ چرا که ما شیفته و یا لااقل علاقه مند به نقاشی های کودکان هستیم . ما ازآن ها انتظار داریم ، امیدمان به آن هاست ، از آن ها درخواست و آن ها را تشویق و همراهی می کنیم . با اظهارنظر دربارۀ نقاشی کودکان و به نمایش در آوردن آن ها ، بهانه ای برای شرایط گفتگو فراهم می سازیم .
کودک نقاشی کشیدن را دوست دارد و چنانچه شرایط لازم برایش فراهم باشد ، هرروز نقاشی می کشد . بدون شک او از زمانی نقاشی می کشد که بزرگترها خودشان این شیوۀ بیان را كشف كرده اند . از نقاشی هایی که در اختیار داریم می توان به حکاکی هایی با قلم بر پوست درخت غان اشاره کرد که متعلق به پسر بچه ای به نام انفیم است که در قرون وسطی زندگی می کرد. همچنین نقاشی های
دوران کودکی لویی سیزدهم که پزشک یا همان معلم سرخانه اش به نام هِروآرد آن ها را گردآوری کرده است واکنون درکتاب خانۀ ملی فرانسه نگه داری می شوند . نیز نقاشی های کودکان اروپایی که حدوداً از قرن 19 تا قرن 20 به وسیلۀ افرادی همچون ریچی ، سولی ، روما ، لوکه و دیگران گردآوری شده اند . به علاوه نقاشی هایی را دراختیار داریم که متعلق به کودکان سرزمین های دور هستند و به وسیلۀ پیاژه گردآوری شده اند و نیز تمامی نقاشی های امروزه که درکلاس های درس ، اتاق های کودکان و حتی برلوح های مجازی موزۀ آثار کودکان نشان داده می شوند . ( www.lemuz.org )
کودکی که تلاش می کند تا یک نقاشی زیبا بکشد ، می خواهد والدینش را خوشحال كند و به آن ها نشان دهد که دیگر بزرگ شده است . اما او با این کار به نیازی فرهنگی پاسخ می دهد ، یعنی صحبت کردن ، نقاشی کشیدن سپس خواندن ، نوشتن و شمردن را فرا می گیرد ، همان گونه که غذا خوردن را با قاشقی کوچک یاد می گیرد و در این حالت به خوبی کودک به چهارچوب های کلی ، قوانین ، کدها ، معیارها و عرف های جامعه اش دست می یابد . او به دنیایی پا می گذارد که به وی تحمیل می شود و آن دنیا ، دنیای ماست .
بارب گال جملۀ « چگونگی نگاه به یک تابلو » را مطرح کرد . شرح آثاری که او معرفی می کند به خوبی نشان می دهد که نگریستن به فراتر از آنچه را که می بینیم ، ملزم به آموزش نوع نگاه است . این سئوال برای نقاشی های کودکان نیز مطرح می شود .
بنابراین چگونه باید به نقاشی های کودک نگاه کرد ؟
در ابتدا به مطلبی مهم اشاره می کنیم .گاهی اوقات از عبارت عام دوگانۀ ” نقاشی کودک ” استفاده خواهیم کرد تا هدف از تفکرمان را در معنای کلی آن نشان دهیم یعنی معنای عام واژۀ نقاشی که به وسیلۀ کودک خلق می شود . به عنوان مثال ، من به مدت طولانی پیشرفت در” نقاشی کودک ” را آموزش دادم و لوکه کتابی تحت عنوان ” نقاشی کودکانه ” را نوشت . ولی ما عباراتی همچون ” نقاشی های کودک ” و یا ” نقاشی های کودکان ” را به كار می بریم تا بر تفاوت میان نقاشان کوچک و نیز تنوع نقاشی هایی که بررسی می کنیم ، تکیه کرده باشیم .
نقاشی کودک برای ما عبارت آشنایی است ولی با این حال آن را به خوبی نمی شناسیم . دیدی که ما نسبت به آن داریم پیچیده است . در ابتدا تنها احساسی است که با کمی ملاطفت به وسیلۀ شورو شوق ، سادگی ، معصومیت و معنایی که هر نقاشی به ما می دهد ، چه خوب و چه خنده دار ، تحت تأثیر قرار می گیریم و به هیجان می آییم .گاهی بسیار منطقی است که از روی کنجکاوی و یا نگرانی برای پی بردن به تعادل شخصی کودک ، احساس اولیه خود را نادیده بگیریم . البته این دو جنبه از نگاه یعنی نگاه احساسی و نگاه بسیار منطقی ، نه تنها مغایرتی با هم ندارند بلکه یکدیگر را کامل می کنند . همان طور که یک تاریخ نویس هنر به وسیلۀ زیبایی اثری که آن را استادانه بررسی می کند و به وجد می آید ، ما نیز درحالی که کاملاً دقیق به نقاشی کودک نگاه می کنیم ، سادگی آن ما را تحت تأثیر قرارمی دهد .
زیرا ، به این مسئله اعتقاد داریم که این نگاه است كه به نقاشی معنا می دهد .
همان گونه که خطوطی بر دیوار می نشانیم تا نشانگر رشد فیزیکی و قامت فرزند باشند ، پیشرفت در نقاشی کودک به رشد روانی او عینیت می بخشد . می دانیم که نقاشی کودک موقتی است . احساس می کنیم که نقاشی گواه بر انسانیتی است که شکل می گیرد و نقطۀ شروعی برای آینده و پیشرفت های او محسوب می شود . از مشخصه های کودک تغییر است و نقاشی دو زمانة کودک گواهی براین تغییر است . ارزیابی مثبت نقاشی کودک نیازمند به چهارچوبی ادراکی است که به رشد روانی دقت دارد . اولین خط خطی هایی که به صورت سه بعدی و گاهی اوقات فراتر از آن هستند ، ازجمله تغییراتی هستند که باید به آن ها پی برد . موضوع های برتر ، روابط فضایی در نظر گرفته شده ، زبان ترسیمی، رنگ های استفاده شده و تمامی مشخصه های دیگر نقاشی ، در مدت فرآیند پیشرفت تکامل می یابند. چگونه ؟ آیا این تکامل در همه جا یکسان است ؟ در اصل دیدگاه ما به مفاهیم روانشناسی در امر پیشرفت اشاره دارد .
کودکی که نقاشی می کشد ما هستیم !
دیدی که ما نسبت به نقاشی کودک داریم ، نگاه یک بزرگسال است . می توان گفت که مقابل نقاشی کودک قرار گرفتن ، همانند ایستادن مقابل تابلویی از قرون وسطی است . مالرو به ما این جملۀ ساده را خاطرنشان می کند که : « برای انسانی متعلق به قرن 13 ، سبک گوتیک مدرن بود و دنیای گوتیک وجود داشت » . آثاری که الهام گرفته ازاعتقاد وایمان به دین مسیحیت بود ، در کلیساها نگهداری می شدند . امروزه در موقعیت کنونی خود ، با دیدی آموزش یافته و امروزی به آن ها می نگریم . البته آگاه هستیم که آن ها آثار معاصر نیستند ولی ، بسیار سخت و حتی غیر ممکن است که از دید یک مسیحی دوران قرون وسطی به آن ها نگاه کنیم . وانگهی به استثنای چند متخصص ، از طرفی نمی دانیم هنگام خلق این آثار از چه دیدی به آن ها نگاه می شده است و از طرف دیگر، حتی اگر ما این مطلب را می دانستیم ، نادیده گرفتن آنچه که امروز هستیم بسیار سخت و حتی غیر ممکن می شد . حالت روحی راهبی در دوران قرون وسطی هنگام کشیدن مریم مقدس برای کودک چگونه بوده است ؟ گرچه هیچگاه یک مسیحی در دوران قرون وسطی نبوده ایم و این زمان جزئی از گذشتۀ کاملاً دست نیافتنی است ، باز هم به یاد می آوریم که زمانی کودک بوده ایم . هنوز به طورکامل زبان کودکی را فراموش نکرده ایم و این جزئی از میراث ما است . حافظۀ بالغ ما مملو از علائم و تصاویر دوران کودکی است . پس می توانیم برای بررسی نقاشی کودک با ملاحظۀ سن او ، نگاه بالغ خود را كنار بگذاریم . از درون به خوبی احساس می کنیم که حالت ذهنی یک کودک 5 ساله به هنگام کشیدن یک آدمک و یا یک خانه چگونه است ؟ نقاشی کودک از دوران کودکی صحبت می کند و قدرتی است که دوران کودکی خود ما را تداعی می کند . بازتاب برخی از نقاشی هایی است که برلوح حافظۀ ما نقش بسته است . اگر چه تنوع در نقاشی های کودکان گاهی اوقات به دلیل اصلیت خود را به حیرت می اندازند ، اما همیشه گویای تصوراتی هرچند مبهم هستندکه خود در دوران کودکی داشته ایم .