این پژوهش تلاشی است برای مطالعه «وضعیت انسان معاصر و مردمان فاجعه دیده»، آنگونه که در سینمای معاصر ایران بازنمایی شده است. تحلیل آثار سینمایی کردستان در بیان این وضعیت مورد توجه قرار گرفته است در فصل دوم با ارائه نظراتی از متفکرانی همچون پل ریکور، هانا آرنت، جورج آگامبن، پریمو لوی و ریچارد کورنی و … به مباحثی پیرامون موضوع فاجعه و چگونگی روایت آن پرداخته شده است، و درفصل بعد به معرفی روش تحقیق رساله حاضر میپردازیم. پژوهشهای انجام شده در حوزه جامعهشناسی سینما حکایت از آن دارند که بخش اعظم روشها و فنونِ استفاده شده برای گردآوری و تحلیل دادهها در این عرصه از جنس روشهای کیفیاند. به دلیل ارتباط موضوع و اهداف پژوهش از روش کیفی «تحلیل نشانهشناختی روایتِ » استفاده میشود. در اینجا علاوه بر تشریح معرفتشناسی حاکم بر این روش، بر اساس روش تحلیل روایتِ نشانهشناختی به بررسی و تحلیل این فیلمها پرداخته میشود. بر مدل نشانهشناسی کریستین متز به عنوان چارچوب روشی در تحلیل روایی فیلمها تأکید میشود و جامعه آماری، حجم نمونه و شیوه نمونهگیری نیز معرفی خواهد شد، و همچنین تحلیل تماتیک را به دلیل اینکه بافت موضوعی حاکم بر فیلم است و فیلمساز پیرنگ داستانی و موضوعی خود را در چارچوب آن بنا نهاده است را مورد استفاده قرار دادهایم.
در فصل یافتهها میدان مطالعه بر اساس شیوه نمونهگیری نظری – هدفمند سه فیلم، “هزار و یک سیب”(1392) ساختهی طه کریمی ، “همه مادران من” (1386) ساختهی ابراهیم سعیدی و زهاوی سنجاوی، “زمزمه با باد”(1387) ساختهی شهرام علیدی به گونهای انتخاب شوند که بیشترین روشناییبخشی را برای نظریهای که تا آن لحظه تدوین شده، داشته باشند.
1-1: طرح مسئله
زندگی و حیات انسانی، حیاتی است در دل فاجعه. انسان بالاخص انسان مدرن، تحت هجمههای سهمگین عصر مدرن، تکنولوژی و
ایدئولوژیهای نوین بیش از هر زمانی در لابلای آنچه گیدنز گردونه خرد کننده مینامد، له شده است. در این میان انسان مدرن کُرد تحت تأثیر سیاستهای سرکوبگرانهی دولت بعث، به شدت با آنچه میتوان تجربهی فاجعه نامید، همآغوش شده است. “بمباران شیمیایی حلبچه” در 16 مارس 1988 که در آن 5000 هزار نفر قربانی شدند و واقعه “انفال” که در آن 4000 روستای کردنشین در کردستان عراق ویران شد و182000 کرد نیز توسط نیروهای بعثی در 14 آوریل 1988 زنده به گور شدند، از جمله مصادیق این تجربهی فاجعه هستند. این تجربیات از جمله اساسیترین موضوعاتی بودهاند که همیشه نویسندگان و هنرمندان را ترغیب کردهاند تا در انتقال و بازنمایی تجربه فاجعه، نقش نافذی داشته باشند. این دو نسل کشی در کردستان عراق فیلمسازانی از ایران، عراق، سوریه و حتی فیلمسازانی از اروپا را برآن داشته که به بازنمایی و روایت این فاجعهها بپردازند. از جمله این آثار می توان به فیلمهای: “عروس حلبچه” (1369) به کارگردانی حسن کار بخش، “اوینار” (1370) به کارگردانی شهرام اسدی و “به دنبال پاهایم می گردم” (1385) به کارگردانی آلان امین اشاره کرد که سعی در بازنمایی فاجعه حلبچه داشته اند. فیلم های زیادی نیز درباره فاجعه انفال ساخته شده است که می توان به فیلمهای: “انفال” (1384) به کارگردانی مانو خلیل (از فیلمسازان کرد سوریه)، “زمزمه با باد” (1387) به کارگردانی شهرام علیدی، “همه مادران من” (1386) به کارگردانی ابراهیم سعیدی و زهاوی سنجاوی، “کولاجو، قلب من تیره شد” (1386) به کارگردانی هلنا آپیو (فیلمساز شناخته شده انگلستانی)، “خسته” (1387) به کارگردانی ابراهیم سعیدی و فیلم “مزدور سفید” (1391) و فیلم “هزار و یک سیب” (1392) هر دو به کارگردانی طه کریمی اشاره کرد.
ابراهیم سعیدی، شهرام علیدی و طه کریمی سه فیلمساز ایرانی هستند که آثاری درباره واقعه انفال ساختهاند. لذا در میان آثار فیلمسازان مذکور سه فیلم “زمزمه با باد” (1387) ساختهی شهرام علیدی، “همه مادران من” (1386) ساختهی ابراهیم سعیدی و زهاوی سنجاوی و “هزار و یک سیب” (1392) ساختهی طه کریمی، برای تحقیق انتخاب شده است.
پل ریکور در کتاب زمان و حکایت با مهم بر شمردن موضوع زمان در درک کنش به این اصل می پردازد که روایت بدون زمان و به تبع آن بدون درک کنش ممکن نیست(ریکور،1383). در مقابل زیگموند فروید در پژوهشی تحت عنوان ماتم و ماخولیا به مناسبات روان پریشانهی فرد ماخولیا و برون شدگیاش از نظم زمانی می پردازد و معتقد است که فرد ماخولیا برای حفظ موضوع از دست رفته، خود را در زمان کنونی نگه داشته و حاضر به گذشتن از این زمان نیست یا به عبارت دیگر فروید معتقد است که فرد ماخولیا پا از نظم زمانی بیرون می نهد و رابطهی گذشته، حال و آینده را به نفع زمان گذشته تا حال فاجعه به فراموشی می سپارد و از این حیث زمان تبدیل به عارضهای می شود که مانع از توانش زبانی و استعاری زبان میشود تا فرد ماخولیا از خود بازگویی ناتوان باشد (فروید، 1382). کنار هم آوردن این موضوع یعنی عدم تحقق روایت در غایت زمان در کنار بیرون افتادگی فرد فاجعه و ماخولیا، موضوع جدیدی است که ساموئل بکت و موریس بلانشو از آن تحت عنوان نوشت فاجعه و شکل گیری روایت جدید با عنوان «نامتن» یاد می کنند. این مسئله که فرد فاجعه دیده چگونه و با کدام امکانات خود را روایت می کند اساس تحقیق و بیان مسئلهای است که در اینجا بدان خواهیم پرداخت.
1-2: فرضیه
فرض ما در این تحقیق بر این امر استوار است که روایت متن فاجعه به شکلی جهان شمول، کلی و یکپارچه ممکن نیست بلکه همواره روایتی است شیزوئید، از هم گسیخته و تکهپاره که بلاخص در آثار فیلمسازان مذکور به صورت یاد شده روایت فاجعه انسانی انفال ارائه شده است.
3-1: سوالات تحقیق
- شهرام علیدی، ابراهیم سعیدی و طه کریمی در آثار سینمای خود چگونه توانستهاند فاجعه را بازنمایی کنند؟
- شهرام علیدی، ابراهیم سعیدی و طه کریمی از چه نشانهگانی برای بازنمایی امر فاجعه یاری جستهاند؟
- امر فاجعه به تناظر آثار این هنرمندان چگونه به خلق روایتهای جدیدی از تاریخ مبدل شده است
1-4: اهمیت و ضرورت تحقیق
توجه به بررسی امر فاجعه در سینما از این حیث میتواند مهم باشد، که سینما به تناظر عناصر فیلمیک و تمها و نشانههای فیلمی چگونه روایتی از امر فاجعه و حیات مردمان و بازماندگان فاجعه را بدست میدهد. در این نوشتار سعی بر آن است تا اهمیت این امر را در ساختار سه فیلم هزار و یک سیب، همه مادران من و زمزمه با باد مورد بررسی قرار داد. این تحقیق سعی دارد تا بازسازی امر فاجعه را در زندگی مردمان بعد از حصول فاجعه و روایت محتضران فاجعه را از زاویه دید فیلمهای سینمایی به تصویر بکشد.
1-5: اهداف تحقیق
هدف اساسی و کلی این تحقیق تفسیری معنایی از بازنمایی امر فاجعه است به عنوان اساسیترین عنصری که انسان مدرن همچنان با آن دست به گریبان است. انسان مدرن علیرغم تمام وعدههای روشنگری منوط به حیاط سراسر آکنده از خیر و فضیلت، همچنان حیاتی است فاجعهگون. تفسیر معنایی امر فاجعه در سینمای کردستان راهی است برای شناخت امر فاجعه و بازنمایی آن به تناظر هنر سینما.
1-6: پیشینه تحقیق
بیشتر تحقیقات مرتبط با این موضع که در ایران صورت گرفته به موضوع جنگ و مرگ اختصاص یافته است. جنگ میتواند عامل به وجود آمدن فاجعه باشد، که البته دوران هشت ساله دفاع مقدس خالی از فجایع انسانی نبوده، برای مثال میتوان به بمباران شیمیایی سردشت و حتی شهید شدن هر انسانی در این جنگ که میتوان به عنوان یک فاجعه به آن نگریست، اشاره کرد، و موضوع مرگ که رابطهی همسو با موضوع فاجعه دارد، را میتوان به عنوان پیشینهی تحقیق در نظر گرفت.
- بحرینی، مریم،(1389)، «تحلیل آثار سینمایی ابراهیم حاتمی کیا (با تأکید بر بازنمایی جنبه های آسیبزا و تروماتیک تجربه جنگ)»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم اجتماعی – دانشگاه علامه طباطبایی
- کمال منش، علی،(1389). «میزان اختلال استرس پس از سانحه پس از 21 سال در بازماندگان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در استان کهگیلویه و بویراحمد»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی- دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
- جمشیدی، فرانک،(1384). «هویت، روایت، جنگ (بررسی رابطه هویت و جنگ با تکیه بر خاطرات جنگ)»، فصلنامه مطالعات ملی ، ش23، صص 30-7
- ربانی خوراسگانی، رسول،(1370). «پدیدهء جنگ و پیامدهای آن با تاکید بر ابعاد جمعیتی جنگ ایران و عراق»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم – دانشگاه تهران
- علیپور پرویزیان، شیرین،(1388). «عنوان: بازتاب دفاع مقدس در شعر سه بانوی شاعر(طاهره صفارزاده، سپیده کاشانی، سیمین دخت وحیدی)»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ – دانشگاه الزهراء علیها السلام
- احمدی ورزنه، طاهره،(1389). «مقایسه موضوع جنگ در چهار رمان (زمستان 62 اسماعیل فصیح، شب ملخ جواد مجابی، سفر به گرای 270 درجه احمد دهقان، شطرنج با ماشین قیامت حبیب احمد زاده) و بازتاب آن»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه قم
- محبی، منصور،(1391). «شخصیت و شخصیت پردازی در رمان جنگ دهه هشتاد با تکیه بر پنج رمان برتر این دهه»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی – دانشگاه ایلام
- خشکبار ابراهیمی نژاد، رضا،(1388). «مفهوم مبحث جنگ از دیدگاه هانری بربوس و لویی فردینان سلین با تکیه بر خط آتش و سفر به انتهای شب»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز
- عظیمی گلوجه، سمیرا،(1389). «جایگاه طنز در گفتار سیاسی جنگ (تحلیل محتوای ادبیات داستانی جنگ تحمیلی)»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی
- تابعی، ملیحه،(1389). «جامعه شناسی پدیداری مرگ (پدیدارشناسی تجربی معنای مرگ)»، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی – دانشگاه فردوسی مشهد