:
هم زمان با تولد انسان یک سؤال بزرگ نیز به همراه او پا به جهان هستی خواهد گذاشت، سؤالی که پاسخش مسیر هر انسا ن و به تبع آن موقعیت اجتماعی و در یک روند کلی و اجتماعی، راه جامعه اش را مشخص خواهد کرد .انسان همانگونه که به پرسشگری از محیط خود خواهد پرداخت و علاقمند است و ضروری میداند که بداند در اطراف او چه می گذرد، جهانش چگونه است و آ یا میتوانست به گونهای دیگر باشد؟ در مورد خودش نیز سراسر ابهام و سوال خواهد بود. اصولاً انسانها قدم به قدم در راه شناخت اجتماع و دنیای خویش به شناخت خود نیز خواهند پرداخت.
سؤال «خودت را بشنا س» در سر در معبد دلفی به چشم میخورد. این دلیلی است که نشان میدهد از دیرباز انسان به پاسخ این سوال اهمیت میداده است(دوران و …، 1383:85). این سؤال از تولد تا مرگ همراه آدمی خواهد بود و با توجه به زمان در اختیار هر انسان و محیط زندگیاش پاسخی به این سؤال خواهد داد . پاسخ به این سؤال را «هویت» مینامند.
هویت در میان دانشها، موضوعی میان رشتهای است؛ هرچند بیش از همه در روان شناسی و علوم اجتماعی از آن بحث شده است، ولی موضوعی فلسفی به معنی عام و معرفت شناختی به معنای خاص هم هست. درحوزههای عرفان، اخلاق، فرهنگ، سیاست، امنیت و حتی اقتصاد از موضوعات و مباحث بسیار مهم به شمار میآید. بنابراین هویت واقعیتی چند بعدی است.
«چالشهای هویتی امروزه سرنوشت سازند. براساس اجماع علمی،هویت پیش شرط هر نوع عمل، به ویژه عمل اجتماعی و شرط لازم توسعه است»(علیخانی،1383: 20). امروزه در عصر اطلاعات و رسانهها، هنوز هم تعریف هویت از اهمیت برخودار است؛ چرا که بدون آن فرد تو خالی بوده و به دنبال آن جامعهی اطراف خویش را تهی میسازد؛ پس باید دانست هویت چیست؟ چگونه ساخته میشود؟ و همهی آن چیزهایی که در این امر دخیلند کدامند؟
یافتن هویت در هر کجا و برای هر شخص از اهمیت برخوردار است. اما این مقوله تحت شرایطی میتواند از درجه ی نوسان اهمیت و ضرورت برخوردار باشد، به طور مثال پاسخ به سؤال هویت در همهی سالهای زندگی انسان به یک اندازه دارای اهمیت نیست، در نوجوانی و جوانی از اهمیت بیشتری برخوردار است و در سنین کهنسالی برعکس. اما باید در نظر داشت این قضیه در مورد همهی انسانها صد در صد صدق نمیكند و این احتمال وجود دارد که در برخی انسانها قضیه کاملاً مخالف این تصور باشد، یعنی ضرورت پاسخ به سؤال«هویت من چیست؟» در کهنسالی برای فرد ضرورت یابد.
سؤال هویت و پاسخ به آن در مورد دو جنس متفاوت زن و مرد نیز تفاوت دارد. هویتی که برای این دو وجود دارد در بخشهایی با هم همانند و در برخی قسمتهای دیگر، از هم متفاوت است. از سوی دیگر تعریف هویت در برهههای مختلف زمان اجتماعی انسان نیز متفاوت است.
آنچه مسلم است، آن است که انسان باید پاسخی برای این سؤال بیابد؛ چرا که بدون آن عملاً زندگی انسان فلج خواهد شد و گاه شأن
انسانی فرد به حیوانیت تنزّل خواهد کرد. در این میان انسان مراحل و گزینههای متفاوتی را میتواند پشت سر گذارد تا پاسخی مناسب به این سؤال سرنوشتساز دهد، به نظر میرسد دین جزء موارد مناسب برای پاسخ به این سؤال باشد.
1-1- بیان مسأله و اهمیت
موجودیت هر انسانی به تلقی او از خود بستگی دارد و میزان پیوند و دلبستگی فرد به بیرون از خود و جامعه و تاریخش، دین و فرهنگش، نوع تلقی او از خود را «رقم» میزند. این تلقی از خود که جوابی به «چیستی و کیستی» شخص به شمار میرود، همان هویت اوست. هویت جامعه نیز مبنی برتاریخ و دستاوردهای علمی، انسانی، اخلاقی، اعتقادی و تاریخی اش است.
هر انسان از بدو تولد، از مرحلهی ساده تا پیچیده، به دنبال شناخت خویش است و مشخص نیست که دقیقاً هر فرد چه زمانی به این سؤال پاسخی حقیقی،دقیق و اقناع کننده میدهد؛ آن چنان که هم خود شخص راضی باشد و هم جامعه آن را بپذ یرد. به طور کلی هویتیابی افراد میتواند مرحلهای پویا و زنده باشد که روز به روز تغییر کند و گاه شخص را به پیروزی و گاه او را به شکست رهنمون سازد.
هویت در دنیای سنت چندان به سطح خود آگاه خود نرسیده بود. اما با ورود به دنیای مدرن، دنیایی که رسانهها به شکلهای مختلف آن را تسخیر كردهاند و سر برآوردن هویتهای تازه و خدشهدار شدن هویتهای پیش، هویت در جایگاه خاصی از توجه انسان و علم قرار گرفت. از اولین روزهای حضور انسان در كرهی خاکی تا امروز، او گزینههای متفاوتی برای شناخت و ساخت هویت خویش و جامعه اش داشته است. این گزینهها از منابع مختلف و از طرق گوناگون به او رسیده و میرسند. جریان جهانی شدن و گذشتن اطلاعات هویتساز از مرزهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی؛ شتاب گرفتن تغییرات، رخداد انقلاب الکترونیک وحرکت به سمت جامعه اطلاعاتی و شبكهای در عصر حاضر، تأثیر شگرفی بر شكلگیری هویت داشته است و هویت را بیش از پیش در معرض پرسش قرار داده است.
هویت را مؤلفههای مختلف که از کانالهای گوناگون به انسان میرسند، میسازند. هویت در اصطلاح «مجموعهای از علایم، آثار مادی، زیستی، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد،گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر و فرهنگی از فرهنگ دیگر میشود»(شیخاوندی،6:1380).
یکی از کانالهای پر اهمیت در عصر حاضر برای ساخت هویت، رسانهها هستند رسانهها نه تنها هویتسازی کرده و آن را به افراد بشر منتقل میسازند؛ بلکه میتوانند به صورت غیر مستقیم نوع و چگونگی رابطه انسان با جامعه و اطراف او را نیز تبیین کنند؛ چرا که«یکی از بنیادیترین نقشهایی که هویت در زندگی انسان ایفا مینماید، تبیین ارتباط او با عالم هستی است. در واقع، انسان با علم و آگاه شدن به هویت خویش نه تنها رابطهی خود را با هستی تعریف میكند، بلکه فراتر از آن در دگرگونی و تغییر و اصلاح و تکامل(و حتی انحطاط و فساد) محیط به گونهای اهتمام میورزد تا توسط آنها بتواند هویت خویش را معرفی و تقویت نماید»(نقی زاده، 1386: 326). پس رسانهها با تأثیر گذاری بر هویت، نقشه ای خاص برای شخصیت فرد و روابط اجتماعی او تعریف میكنند.
از گذشتههای دور یکی از ابزارمهم حکومتها برای راهبری جامعه، رسانهها هستند(به فراخور رسانه موجود در هر دوره)،که امروزه با پیشرفت تکنولوژی که در رسانهها رخ داده است، نقش آنها را مؤثرتر ساخته است. با نگاهی دقیق به دولتهایی که موفقیتهایی در راه ادارهی مملکت خود داشتهاند، متوجه میشویم یکی از دلایل پیروزی آنها درست استفاده کردن آنها از رسانههای آن کشور است. این استفادهی حکومتها میتواند به طرق مختلف باشد که این راهها را سیاستهای کلی،ایدئولوژی و منافع آن کشورها مشخص میكند.
به طور مثال «از نظر لاکان در تجدد غربی هویت انسان در برابر وجود”دیگری”یا “غیر” تعریف میشود؛ انسان منفرد و عاقلی که در قرون جدید در غرب پیدا میشود، نیازمند آن است که در برابر خود دیگری یا غیری داشته باشد تا بتواند هویت خود را به منزلهی انسان متجدد بشناسد. غیر یا دیگری، عالم پر ابهامی است که وقتی هویت پیدا کرد به”ماهو”هویت میدهد» (سمتی، 1385: 9). این دیگری که لاکان از آن نام میبرد را، رسانهها میسازند، تا هم به هویت افراد ملت خود شکل دهند و هم مردم با دیدن افراد غیر از خود در سایر نقاط دنیا، به شکلی که رسانهها معرفی میكنند، به تحکیم اتحاد ملی و روند ادارهی کشور به صورت دلخواه سران سیاسی، کمک کنند. برای نمونه، تصویری که رسانههای آمریکا از مردم آمریکا و در مقابل آنها، خاورمیانه و مردمش میسازند.
از دیگر مواردی که دولتها در رهبری جامعهی خویش از آن سود میجویند، دین است. دین در مناطق مختلف معنا و تعبیرهای متفاوتی دارد. دین میتواند دستورالعملی مفید به حال همهی جامعه باشد و یا برعکس سودمند به حال مخترعان آن! اما در هر صورت وقتی گفته میشود دین، منظور نوعی دستورالعمل خاص برای ساخت زندگی بشر است،که تعریف هویت افراد نیز جزئی از آن محسوب میشود.
از ابزارهایی که دولتها در راه هویتسازی ملت خود سود میجویند، دو مورد مد نظر این تحقیق است: سینما به عنوان یک رسانه و دین اسلام به عنوان یکی از ادیان. دولتها میتوانند با تلفیق رسانه و دین به هدایت جامعه و از جمله هویتسازی افراد محدودهی حکومت خویش بپردازند.
سینما یکی از قدرت مندترین رسانههاست. سینما صنعتی است که تولدش، هیجان برانگیز و جادویی بود و در طی عمر نه چندان طولانیاش، نه تنها از جذابیتش کم نشد، بلکه امروزه به دلیل پیشرفت روزافزونش در وسایل مورد استفاده اش، هنوز هم میتواند قدرت شگرفی را به رخ کشد.
«سینما را رسانهای نمایشی، ارزان، لذت بخش، از نظر فنی هوشمندانه و متعلق به همهی طبقات توصیف كردهاند. اما غنیترین لذت سینما احساس زیبا شناختی است. این رسانه در عین حال منبع خطرناکی نیز هست، زیرا میتواند مسائل غیر اخلاقی، جنایت، پستی، وحشیگری و بد سلیقگی را نیز آموزش دهد،گر چه از قدرت نفوذ آن میتوان برای بازسازی و پرورش نیز استفاده کرد. . . این رسانه در مقایسه با هنرهای پیش از خود برای انتقال مفاهیم روایی واندیشهها و احساسات توانمندتر است»(جاوری،47:1376).
خصوصیاتی سینما را از سایر رسانهها جدا میسازد. یکی «از این لحاظ که مردم هنگامی که روزنامه میخوانند، یا به رادیو گوش میكنند، از لحاظ محتوای تبلیغاتی آگاهترند. از سوی دیگر سینما با فراغت و تفریح نسبت دارد و از این رو بسیار خطرناکتر است»(ولچ، 406:1369).
یک فیلم سینمایی میتواند ظریفترین و حساسترین اطلاعات را وارد زندگی افراد کند. سینما در مقایسه با تلویزیون میتواند مؤثر باشد، به چند دلیل:
1- از آن جهت که سینما باید توسط بیننده انتخاب شود و همین انتخاب میتواند در درصد تأثیر سینما مؤثر باشد.
2- اگر چه سینما با سیاست در ارتباط است، اما مردم ارتباط تلویزیون با سیاست را بیشتر درک میكنند تا رابطهی سینما با سیاست را و همین کم اطلاعی در قبول اطلاعات در سینما، توسط تماشاگر مؤثر است.
3- جاذبهی بصری سینما نسبت به تلویزیون بیشتر است. یک فیلم سینمایی نسبت به فیلم تلویزیونی، فرصت بیشتری برای استفاده از جاذبههای بصری دارد. ویژگیهای یک فیلم سینمایی آن است که: «دامنه ی تأثیراتش بسیارگسترده است. فیلم (سینمایی) از بسیاری جهات رسانهای بیهمتاست: تواناییاش در ضبط و تجزیهی بصری، قدرتش در انتقال واقعیت موجود، امکاناتش در آشکار ساختن کیفیتهای حیات، تواناییاش در رهایی از قید و بندهای صوری و استعدادش در واقعیت بخشیدن به خیالها و خلق صورتهای انتزاعی به راستی بینظیر است (اسپارشات، 30:1376).
4- فیلم سینمایی، دارای برخی خصوصیات به غیر از جاذبهی بصری است که، فیلم تلویزیونی از این خصوصیت نیزمحروم است: الف) فیلم سینمایی این امکان را دارد که از راههای قانونی و غیر قانونی، به سایر نقاط دنیا سفر کند و در مدت زمان کوتاهی بخشی از فرهنگ یک جامعه را برای جامعه دیگر به تصویر کشد. در صورتی که فیلمهای تلویزیونی معمولاً از طریق تلویزیونها و مراکز دولتی رد و بدل میشوند و از نظر زمانی هم متفاوت از فیلم سینمایی هستند. به طور مثال امروز بیشتر افراد، آمریکا را از آنچه هالیوود عرضه میدارد میشناسند و نه آنچه واقعاً خود آمریکاست! ب) از سویی دیگر تماشاگران یک فیلم سینمایی در جشنوارهها معمولاً افراد خاص جامعه هستند مثل هنرمندان و یا افراد تحصیل کرده جامعه. معمولاً این افراد در جوامع جزء گروه مرجع و صاحب نفوذ جامعه قرار میگیرند در صورتی که تلویزیون بیشتر رسانهی عوام جامعه است.
سینما امروزه یکی از ابزارهای مهم اجتماع سازی در دنیای مدرن محسوب میشود، که با استفاده از مواد مختلف میتواند در روند اجتماعی شدن دخیل باشد. دین یکی از مصالحی است که میتواند در دست سینما قرار گیرد و بر روند جامعهپذیری و هویتیابی جامعه مؤثر باشد. در یک تعبیر«دین مجموعهای از اعتقادات و آداب و اعمال، که کم وبیش سازمان یافته بوده و با یک حقیقت ما فوق تجربی و متعالی(همراه) باشد و هم چنین بر آن امر باشد که در درون جامعه معین، یک یا چند وظیفه زیر را اعمال نماید: یک پارچه ساختن، هویت بخشیدن، تبیین تجربهی جمعی به ماهیت و اساساً شکل بخشیدن به حیات فردی و اجتماعی انسانها»(کشانی، 24:1383).
در این تحقیق، دین اسلام از مجموع دینهایی که در جهان امروز حضور دارد مورد توجه است. دین اسلام به عنوان یک دین یکتا پرستی، در درجه اول به صورت عام نوعی هویت را برای انسان تعریف کرده است و در درجه ی دوم و به صورتی خاص نوعی هویت جنسیتی را برای زن و مرد، به صورت جداگانه ترسیم کرده است؛که این هویت را میتوان با در کنار هم قرار دادن آیات قرآن، به عنوان اصلیترین منبع فکری و عقیدتی مسلمانان، تجسم بخشیده و از آن به صورت عملی در زندگی استفاده نمود. این هویت ساخته شده را از طرق مختلف میتوان به اقشار جامعه منتقل کرد که یکی از این راهها سینما است.
برای تحقق یک زندگی اجتماعی منسجم و سازمان یافته لازم است حداقل، افراد جامعه از یک ذهنیت مشترک در مورد واقعیتهای اجتماعی بین اعضای جامعه برخوردار باشند،که مذهب و رسانه جزء عوامل عرضه کننده این ذهنیت مشترک میباشند. پس مهم به نظر میرسد که عوامل شکل دهندهی هویت دینی را یافته و موشکافانه به دنبال آن باشیم که،آیا رسانههای ما عرضه کنندهی این هویت هستند؟ و مهمتر آنکه دریابیم آیا هنر هفتم در کشور ما توانسته است از اسلام به عنوان یک منبع غنی اطلاعات انسانی استفاده لازم را ببرد؟ پس به دنبال آن هستیم که بدانیم آیا سینما در ایران توانسته است با توجه به ارزشهای دینی، مروج این ارزشها در جامعه باشد و به طور خاصتر در مورد مسائل زنان آیا توانسته است هویت زنانه تعریف شده از سوی دین مبین اسلام را به زنان شناسانده و آنان را با این هویت آشنا سازد؟ آیا حکومت ایران توانسته است از سینما به عنوان یک ابزار فرهنگی مهم در راستایترویج فرهنگ اسلامی در جامعه و به خصوص در مورد زنان استفاده کند؟